صلح تجزیهگر؛ تلهٔ آمریکا و صهیونیسم برای تقسیم ایران و منطقه

نجاح محمد علی، روزنامهنگار محقق در امور ایران و منطقه
در اوج تقابل بزرگ میان جبههٔ مقاومت و پروژهٔ استعماری آمریکا و متحدان منطقهایاش، پیام اخیر رهبر انقلاب اسلامی ایران همچون چراغی در تاریکیها، نهتنها مسیر آینده را روشن کرد، بلکه ابعاد پیچیدهٔ مرحلهٔ تازهای از نبرد را نمایان ساخت؛ نبردی که دیگر صرفاً محدود به موشک و پهپاد نیست، بلکه به میدان نرم و خطرناک “صلح تجزیهگر” وارد شده است.
اینگونه “صلحها”، در واقع پوششی برای نفوذ، فریب، تفرقه و در نهایت، نابودی استقلال کشورها هستند. صلحهایی که در بستهبندیهای رسانهای و دیپلماتیک، چهرهای آرام و انسانی به خود میگیرند، اما در درون خود، سمی دارند که ریشههای ملتها را هدف قرار میدهد: تضعیف وحدت ملی، تحریک اقلیتها، تقویت گسلهای مذهبی و قومی، و نهایتاً فروپاشی تدریجی حاکمیتهای مستقل.
رهبر معظم انقلاب در پیام سوم پس از حملهٔ اخیر رژیم متجاوز به ایران، بهروشنی هشدار دادند که دشمن از جنگ سخت عبور کرده و وارد فازی پیچیدهتر شده است؛ فازی که در آن، صلحطلبی ظاهری به ابزار جدید تجاوز و استعمار تبدیل شده است. آمریکا که در میدان نبرد مستقیم با ایران، نهتنها نتوانست جلوی پاسخ موشکی قاطع ایران را بگیرد، بلکه شاهد ضربهٔ آشکاری به پایگاه استراتژیک العدید در قطر شد، اکنون در تلاش است از طریق “طرحهای صلح” منطقهای، شکست خود را جبران کند.
اما این طرحها در ذات خود، چیزی جز ابزار تقسیم نیستند. تقسیم ایران، تقسیم عراق، تقسیم سوریه، تقسیم لبنان… اینها پروژههایی هستند که از مدتها پیش در اتاقهای فکر نظام سلطه طراحی شدهاند و اکنون در پوشش پروژههای فرهنگی، اقتصادی، زبانی و حقوق بشری اجرا میشوند.
در این شرایط، نقش مردم ایران کلیدیتر از همیشه است. ملت ایران، همانگونه که در برابر تجاوز مستقیم موشکی و پهپادی دشمن ایستاد و پوزهٔ متجاوز را به خاک مالید، باید در برابر تهاجم نرم و تجزیهگر نیز با همان اراده بایستد. دشمن امروز از اتحاد ایرانیان بیشتر میترسد تا از موشکهای نقطهزن. آنها میدانند که ملتی که پشت نظام خود ایستاده، شکستناپذیر است؛ حتی اگر تمام ابزارهای اطلاعاتی و رسانهای را علیه او بهکار گیرند.
نقطهٔ مرکزی این نبرد نوین، “جنگ بر سر هویت ملی و انسجام درونی” است. آنچه امروز در شعارهای تجزیهطلبانه در فضای مجازی، در برجستهسازی مسائل قومیتی در رسانههای بیگانه، و در حمایتهای علنی از پروژههای خودمختاری در مناطق مرزی دیده میشود، همه بخشی از همین پروژهٔ واحد است.
رهبر انقلاب در پیام خود تأکید کردند که ملت متحد، مقاوم، و هوشیار، حتی از پیچیدهترین توطئهها نیز عبور خواهد کرد. ایشان هشدار دادند که هرگونه اعتماد به پروژههای ظاهراً صلحجویانهٔ دشمن، میتواند در نهایت به درگیری داخلی و تضعیف قدرت ملی منجر شود.
اکنون دشمن، از مسیر آذربایجان، تلاش میکند تا با استفاده از آسمان این کشور، نفوذ خود را به درون ایران گسترش دهد؛ مسئلهای که رئیسجمهور ایران با قاطعیت نسبت به آن هشدار داد. همزمان، پروژههای نفوذ سایبری و اطلاعاتی نیز با شدت دنبال میشوند. وزارت اطلاعات ایران بهصراحت اعلام کرده که سازمان جاسوسی دشمن، برای جبران شکستهای اخیر، در حال راهاندازی حسابها و شبکههای جدید برای نفوذ مجدد به ایران است. این یک هشدار بزرگ برای نخبگان، جوانان و کاربران فضای مجازی است: دشمن، اینبار در هیبت دوست، در پشت پیامهای به ظاهر صلحطلبانه، پروژهٔ نابودی را پیش میبرد.
در همین چارچوب، برخی چهرههای بهظاهر ایرانی اما در خدمت بیگانگان، تلاش میکنند همچون گذشته، نقش ستون پنجم دشمن را ایفا کنند. همانگونه که رجویها در جنگ تحمیلی به دامان صدام افتادند، امروز وارثان آن خیانت، به شبکههای آمریکایی و سرویسهای بیگانه متوسل شدهاند تا راه ناتمام پدرانشان را ادامه دهند.
در کنار این هجمهها، تلاش برای زیر سوال بردن برنامههای دفاعی ایران و انتشار شایعاتی درباره استفاده از مهمات خاص در حملات اخیر، بخشی از جنگ روانی جدید است. اما گزارشهای موثق و بررسیهای کارشناسان نشان میدهد که بسیاری از این ادعاها فاقد پشتوانهٔ علمی و میدانی هستند و صرفاً برای تخریب روحیه عمومی طراحی شدهاند.
در مقابل این پروژهها، آنچه باید بیش از پیش تقویت شود، “باور به ایران” است. باوری که در پیام رهبر معظم انقلاب بهوضوح دیده میشود: قدرت اصلی ایران در موشک نیست، بلکه در ملتش است؛ در جوانانی که با ایمان، علم، و شجاعت، مقابل تهدید میایستند و دشمن را ناامید میسازند.
رهبر معظم انقلاب در پیامی قاطع به رئیسجمهور آمریکا تأکید کردند که تهران هرگز تسلیم نخواهد شد. این پیام تنها یک موضع سیاسی نیست، بلکه یک اعلام موجودیت تمدنی است. ایران، نهتنها از حملات دشمن جان سالم بهدر برده، بلکه با تبدیل تهدید به فرصت، امروز در جایگاهی ایستاده که میتواند برای آینده منطقه تعیینکننده باشد.
در پایان، این ملت ایران است که باید تصمیم بگیرد: آیا فریب واژههای رنگارنگ صلح را بخورد یا حقیقت پنهان در پس پرده را ببیند؟ آیا باید در برابر تفرقهافکنی سکوت کند یا با وحدت و بصیرت، همانگونه که در جبههٔ سخت ایستاد، در برابر جبههٔ نرم نیز ایستادگی کند؟
پاسخ روشن است: پیروزی از درون آغاز میشود.