صلح از طریق قدرت !

نجاح محمد علی، روزنامهنگار محقق در امور ایران و منطقه
آتش بس و پیروزی ایران در مقابل دشمن، با وجود اهمیتش، تنها گامی در مسیر هدفی بزرگتر است:
ایران هستهای، که باید تنها تضمینکننده صلح از مسیر قدرت در برابر دشمنی باشد که به منطق زور میبالد؛ همانگونه که ترامپ آشکارا اعلام کرد که صلح را از راه سلطه با استفاده از قدرت تحمیل میکند.
اگر صلح از طریق قدرت تحمیل میشود، ایران نیز به نوبه خود باید قدرت نهایی را در اختیار داشته باشد: سلاح هستهای، تا صلح را بر اساس شروط خود، از مسیر قدرت تحمیل کند.
چرا ایران هستهای، یک ضرورت وجودی است؟
پیشتر، ایران تصمیم گرفت که بهعنوان یک کشور «لبه هستهای» باقی بماند؛ یعنی توان تولید سلاح هستهای را داشته باشد، اما آن را نسازد، تا از انزوای اقتصادی و تحریمهای حداکثری پرهیز کند.
تهران در فضای خاکستری بازی میکرد: غنیسازی میکرد، توسعه میداد، اشاره میکرد، اما از خط قرمز عبور نمیکرد. این توازن در پرتو ظرفیتهای عظیم ایران منطقی بود: سومین ذخایر بزرگ انرژی در جهان (۱۵۷ میلیارد بشکه نفت و ۳۴ تریلیون متر مکعب گاز)، خودکفایی غذایی در حدود ۷۵ درصد، منابع آبی فراوان (۱۳۰ میلیارد متر مکعب در سال)، و موقعیت جغرافیایی راهبردی که ایران را به گرهگاه راه ابریشم جدید بدل میسازد.
ایران بهطور خلاصه، تمامی مؤلفههای قدرت یک ابرقدرت منطقهای را در اختیار دارد، اما از سلاح هستهای دوری جسته تا فرصتهای ادغام اقتصادی جهانی خود را حفظ کند.
اما این توازن از بین رفته است. تجاوز مستقیم صهیونیستها به عمق سرزمینی ایران، هدف قرار دادن فرماندهان سپاه پاسداران و دانشمندان هستهای، و تکرار حملات به تأسیسات هستهای و مناطق مسکونی، بمب اتم را از یک گزینه به یک ضرورت تبدیل کرده است.
زمانی که ترامپ اعلام میکند که صلح از طریق قدرت تحمیل میشود و دشمن به تهدیدات خود ادامه میدهد، بمب اتمی تنها پاسخی است که بازدارندگی واقعی را تضمین میکند.
ایران که توانایی خود را در مدیریت جنگی پیچیده علیه جبههای گسترده از واشنگتن تا پایتختهای غربی اثبات کرده، نشان داده است که هم اراده و هم توان دارد. موشکهای اخیر ایران که مراکز حساس در عمق دشمن را هدف قرار دادند و ۱۴ هدف را با دقت اصابت کردند، نشان دادند که تهران زمان تنش و آرامش را تعیین میکند. اما این کافی نیست. بازدارندگی هستهای تنها تضمین برای جلوگیری از هرگونه تجاوز آینده است.
ایران همه چیز را برای هستهای شدن در اختیار دارد
از لحاظ فنی، ایران آماده است. بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران ۱۲۱.۶ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد و بیش از ۵۰۰ کیلوگرم با غنای ۲۰ درصد در اختیار دارد. این بدان معناست که میتواند در کمتر از دو هفته، به غنای ۹۰ درصد برای ساخت بمب اتمی دست یابد. تأسیسات نطنز، فردو و اراک مجهز به سانتریفیوژهای پیشرفته IR-6 هستند و دانشمندان و طراحیها آمادهاند. تنها مانع، تصمیم سیاسی است که پس از تشدید بیسابقه اقدامات رژیم صهیونیستی، نزدیک به اتخاذ است.
ایران چگونه نخستین انفجار هستهای خود را انجام خواهد داد؟
اگر ایران تصمیم بگیرد، فرایند غنیسازی اورانیوم تا ۹۰ درصد در فردو آغاز میشود، با تجمیع مهندسی در اراک، و احتمالاً طراحی نهایی در مکانی سری. آزمایش، علنی نخواهد بود، بلکه در زیر زمین، احتمالاً در کوههای زاگرس یا کویر لوت انجام خواهد شد؛ در تونلی به عمق ۳۰۰ متر برای جذب انفجار با قدرت ۱۰ تا ۱۵ کیلوتن. ایران شبکه پیشرفته لرزهنگاری برای اندازهگیری این انفجار را در اختیار دارد، و بیانیه سیاسی آن، همراه با نقشههای لرزهای و فیلمهای ثبتشده، برای تأیید جهانی کافی خواهد بود، بدون اعلام رسمی. سازمانهای بینالمللی نظیر CTBTO و تحلیلهای آمریکایی ایزوتوپهای رادیواکتیو را ردیابی خواهند کرد، که در این میان، سکوت ایران، گویاتر از هر سخن خواهد بود.
چرا اکنون؟
ایران ثابت کرده که صبر راهبردی آن، همراه با قدرت میدانیاش، معادلهای جدید خلق میکند. اما دشمن، به رهبری افراطیونی که خود را مأمور اجرای پیشگویی اشعیا برای نابودی دیگران با حمایت آمریکا و برخی کشورهای منطقه میدانند، تنها زبان زور را میفهمد.
خود ترامپ گفت: صلح از طریق قدرت تحمیل میشود. و اگر قدرت زبان تعامل باشد، سلاح هستهای کلمه نهایی آن است.
ایران، که دشمن را با ضربات دقیق خود خوار ساخت و شکست سامانههای پدافندیاش و شکنندگی جامعهاش را عیان کرد، باید مسیر خود را ادامه دهد. بمب هستهای نه برای استفاده، بلکه برای بازدارندگی است؛ تا دشمن را وادار کند هزار بار پیش از هرگونه تجاوز بیندیشد. ایران، کره شمالی نیست که بمب را برای محافظت از انزوای خود بخواهد. ایران، آن را برای تحمیل ادغام به شرط خود میخواهد؛ بهعنوان یک قدرت مرکزی که تنگه هرمز، ذخایر عظیم انرژی، و محور مقاومتی از بغداد تا جنوب لبنان و بابالمندب را در اختیار دارد.
تأثیر ایران هستهای
در اختیار داشتن سلاح هستهای، توازن بازدارندگی را تغییر خواهد داد. رژیم جعلی «اسرائیل» دیگر جرأت نخواهد کرد که کشوری هستهای را هدف قرار دهد. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نیز از حمایت از گفتمان «مهار ایران» به سمت «همزیستی با ایران» تغییر موضع خواهند داد. عربستان ممکن است برای دستیابی به سلاح هستهای از آمریکا کمک بخواهد، امارات که دارای برنامه صلحآمیز هستهای است، شاید درخواست چتر هستهای آمریکا برای نظامیسازی آن کند، و ترکیه و مصر نیز احتمالاً برنامههای هستهای خود را فعال خواهند کرد. رژیم صهیونیستی دیگر تنها بازیگر دارای قابلیت نابودسازی نخواهد بود. قواعد بازی دوباره تعریف خواهد شد و ایران، سنگ بنای آن خواهد بود.
داخل ایران و غرور ملی
در داخل کشور، غرور مردمی نسبت به قدرت ایران در حال گسترش است؛ مردمی که طومار درخواست تسلیح هستهای را به مقام معظم رهبری ارائه میدهند. بیانیههای نیروهای مسلح که بر آمادگی کامل برای پاسخ به هرگونه نقض تأکید دارد، نمایانگر ارادهای راسخ است. سخن سردار موسوی که گفت: «اگر هزار بار برای این ملت کشته شوم، زنده خواهم شد تا دوباره بجنگم و کشته شوم»، روح ملت را مجسم میسازد.
برنامه هستهای، با ادامه فعالیت تأسیسات فردو و نطنز، منبع قدرتی مضاعف است. سناتور آمریکایی اذعان کرد: «ترامپ نه تنها غنیسازی را متوقف نکرد، بلکه ایران را به اتحاد عمیقتری با مسکو سوق داد». بنابراین، ایران تنها ایستادگی نکرده، بلکه پیشروی کرده است.
معادله صلح از طریق قدرت
ایران که اثبات کرده شکستناپذیر است و حتی قویتر بیرون آمده، باید مسیر خود بهسوی سلاح هستهای را ادامه دهد. نه برای انتقام، بلکه برای رهایی. بمب هستهای، پیامی است که اشتباه تفسیر نخواهد شد: هرکس اشتباه محاسبه کند، تاوان خواهد داد.
ایران نه از میدان عقب خواهد نشست، نه از درون فرو خواهد پاشید، و نه بر سر حقوقش معامله خواهد کرد. صلح از مسیر قدرت، معادله است؛ و سلاح هستهای، کلید آن.
زمانی که ایران نخستین بمب خود را منفجر کند، پرسش این نخواهد بود که «چگونه اتفاق افتاد؟»، بلکه «چرا جهان اینقدر دیر فهمید که ایران، وقتی سکوت میکند، یعنی سوزن را در حال فرو کردن است تا قالی را تمام کند؟»