واحد سیاسی

نبرد ایران و رژیم صهیونیستی، جنگی بی‌خط قرمز… و پروژه‌ای تجاوزکارانه بدون سقف

نجاح محمد علی، روزنامه‌نگار محقق در امور ایران و منطقه‌

 

در یک تشدید بی‌سابقه، رژیم کودک‌کش صهیونیستی اخیراً اقدام به بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران کرده است؛ به بهانه‌ی پاسخ به برنامه‌ی غنی‌سازی اورانیوم که ایران آن را در چارچوب حقوق مشروع خود به عنوان عضو معاهده‌ی منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) و براساس توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ با قدرت‌های جهانی، دنبال می‌کند. اما این گام، تجاوزی آشکار از خطوط قرمز است و تبلور مجدد دکترین جنگ پیش‌دستانه‌ای‌ست که رژیم اشغالگر همواره برای توجیه تجاوزات خود – آن‌گاه که از مشروعیت قانونی و سیاسی عاجز است – به آن متوسل می‌شود.

صدای سما

علی‌رغم فضاسازی‌های رسانه‌ای صهیونیستی و غربی، جمهوری اسلامی هنوز به مرحله‌ی ساخت بمب هسته‌ای نرسیده است. درست است که ایران پیشرفت چشم‌گیری در غنی‌سازی اورانیوم داشته و به سطح ۶۰٪ رسیده – که سطحی نزدیک به قابلیت استفاده نظامی محسوب نمی‌شود – اما صرفاً در اختیار داشتن این مواد، به معنای در اختیار داشتن سلاح هسته‌ای نیست. مسیر ساخت سلاح هسته‌ای، مسیری پیچیده و طولانی است که شامل تبدیل ماده به فلز، تولید چاشنی‌های انفجاری، انجام آزمایش‌های پیچیده، و توسعه‌ی سامانه‌های پرتاب است.

بر اساس ارزیابی‌های مختلف – از جمله ارزیابی دستگاه‌های اطلاعاتی خود رژیم صهیونیستی، سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و همچنین رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که روز چهارشنبه در گفت‌وگو با شبکه CNN به‌صراحت تأکید کرد که «هیچ مدرکی دال بر وجود تلاش سیستماتیک برای ساخت سلاح هسته‌ای در ایران وجود ندارد» – فاصله‌ی ایران با ساخت سلاح هسته‌ای واقعی هنوز یک یا دو سال، و شاید بیشتر است. این واقعیت، هیستری تبلیغاتی صهیونیست‌ها را که بیست سال است از خطر قریب‌الوقوع ایران فریاد می‌زنند، به سخره می‌گیرد.

 

اما چرا رژیم صهیونیستی در این مقطع، تصمیم به این تجاوز نظامی گرفته است؟

پاسخ را باید در ماهیت این رژیم غیرعادی جست‌وجو کرد. رژیمی که با عقده‌ی زوال و وسواس بقا زندگی می‌کند. رژیم صهیونیستی، حتی احتمال دست‌یابی ایران به توان هسته‌ای – ولو بدون ساخت سلاح – را تهدیدی برای جایگاه منطقه‌ای خود می‌داند؛ جایگاهی که بر اساس ادعای «دست بالا» و انحصار قدرت بازدارندگی بنا شده است. او می‌داند که جمهوری اسلامی ایران دیگر در موقعیت ضعف و تدافع نیست، بلکه وارد مرحله‌ای از تهاجم سنجیده، هوشمند و راهبردی شده است.

روایت صهیونیستی که ادعا می‌کند ایران با نزدیک‌شدن به ظرفیت هسته‌ای، تهدیدی وجودی برای رژیم است، در آزمون عقلانیت فرو می‌پاشد. هرگونه حمله‌ی هسته‌ای از سوی ایران، نه‌تنها متحدان ایران در لبنان، فلسطین، عراق و سوریه را در معرض آسیب قرار می‌دهد، بلکه واکنش هسته‌ای رژیم اشغالگر را هم به‌دنبال خواهد داشت – رژیمی که قابلیت ضربه‌ی دوم هسته‌ای را داراست – و به‌طور قطع، ایالات متحده نیز وارد معرکه خواهد شد. در نتیجه، شبح مرگ، سراسر منطقه را فرا خواهد گرفت؛ بدون آنکه رژیم جعلی در امان بماند.

جمهوری اسلامی ایران نظامی انتحاری نیست. نظامی مبتنی بر اصول انسانی است که به همزیستی، صلح و دفاع از مظلومان – به‌ویژه ملت فلسطین – باور دارد. با این حال، دولتی دارای حاکمیت و عزت ملی است و اجازه نخواهد داد تجاوزی این‌چنین، بدون پاسخ بازدارنده باقی بماند.

از منظر عملیاتی، هدف رژیم اشغالگر آن است که تأسیسات هسته‌ای ایران را به‌صورت سیستماتیک نابود کرده و ایران را از نظر نظامی و فناورانه ده‌ها سال به عقب بازگرداند. اما این هدف، آسان نیست. بسیاری از تأسیسات ایران برای مقاومت در برابر حملات طراحی شده‌اند؛ برخی، مانند تأسیسات فُردو، در عمق ۹۰ متری زمین قرار دارند و تنها با بمب‌های فوق سنگرشکن – که فقط در اختیار ارتش آمریکا قرار دارد – قابل تخریب هستند.

با این وجود، حتی این سلاح‌ها نیز ممکن است کافی نباشند. پیش‌تر در محافل آمریکایی سناریوهایی درباره‌ی استفاده از تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی برای این‌گونه حملات مطرح شد. برخی از مطالعات علمی در آمریکا هشدار داده‌اند که برای تخریب این اهداف، ممکن است به چنین تسلیحاتی نیاز باشد؛ که در این صورت، احتمال کشته‌شدن صدها هزار نفر وجود خواهد داشت.

اما فاجعه‌ای که فراتر از بمباران است، آلودگی رادیواکتیو خواهد بود. در صورت هدف‌قراردادن تأسیساتی مانند نطنز، اصفهان یا فُردو، احتمال نشت اورانیوم بسیار جدی است. این عنصر رادیواکتیو، اگر تنفس یا بلعیده شود، در استخوان‌ها، کبد و کلیه‌ها تجمع می‌یابد و آسیب‌های جدی ایجاد می‌کند. در تأسیسات اصفهان که در مجاورت مناطق پرجمعیت قرار دارد، در صورت انفجار، فاجعه‌ای انسانی رقم خواهد خورد که آثار آن فقط محدود به ایران نخواهد بود، بلکه کل خلیج‌فارس و منطقه‌ی غرب آسیا را دربرخواهد گرفت.

هرچند این تأسیسات به مانند چرنوبیل یا فوکوشیما عمل نمی‌کنند، اما خطر پرتوهای هسته‌ای واقعی و جدی است، و حمله به آن‌ها جنایت جنگی و نسل‌کشی زیست‌محیطی محسوب می‌شود.

صدای سما

رژیم صهیونیستی هرگز به قوانین بین‌المللی پایبند نبوده است. تاریخ این رژیم، سرشار از ترور دانشمندان، نسل‌کشی در غزه، و بمباران غیرنظامیان در بیروت و دمشق است. امروز نیز، این رژیم با الهام از عقاید توراتی افراطی عمل می‌کند؛ عقایدی که بنیامین نتانیاهو صراحتاً از آن دفاع می‌کند، چنان‌که پس از عملیات “شمشیرهای آهنین” در غزه اعلام کرد هدفش تحقق «پیشگویی اشعیاء» است؛ پیشگویی‌ای که در عهد عتیق به نابودی مصر، تاریکی برای فلسطین و روشنایی برای قوم بنی‌اسرائیل اشاره دارد. این پیشگویی، تفسیری مذهبی نیست، بلکه پروژه‌ای سیاسی برای سلطه از طریق نابودی دیگران است.

در چنین زمینه‌ای، نبرد کنونی میان ایران و رژیم صهیونیستی، نبردی است میان یک پروژه‌ی تمدنی انسانی – به رهبری جمهوری اسلامی – و یک پروژه‌ی نابودگر توراتی، به رهبری نخبگان افراطی رژیم اشغالگر، با حمایت مستقیم لابی‌های صهیونیستی در آمریکا.

در این جنگ بی‌خط قرمز، هرگونه حمله‌ی گسترده علیه ایران، جبهه‌های متعددی را فعال خواهد کرد: از لبنان تا یمن، از سوریه تا عراق، و حتی در درون سرزمین‌های اشغالی فلسطین. ایران تنها نیست، و محور مقاومت امروز منسجم‌تر و آماده‌تر از هر زمان دیگری است.

این تهدید، صرفاً متوجه ایران نیست، بلکه تمام منطقه را در برمی‌گیرد. و حقیقت اصلی باقی می‌ماند: آن‌که جنگ را آغاز می‌کند، مسئولیت تاریخی و کامل عواقب آن را نیز به دوش خواهد کشید. همان‌گونه که آغاز ماجرا از «یافای اشغالی» بود، بعید نیست که پایان نیز همان‌جا رقم بخورد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا