پاسخ ایران… و حق بازدارندگی هستهای در برابر رژیم صهیونیستیِ رو به فروپاشی از درون

نجاح محمد علی، روزنامهنگار محقق در امور ایران و منطقه
در آغاز، باید اذعان کرد که ایران در سحرگاه جمعه، ضربهای دردناک دریافت کرد؛ هنگامی که رژیم صهیونیستی با همدستی آشکار آمریکا، حملهای ناجوانمردانه به مناطق مسکونی و تاسیسات هستهای و نظامی انجام داد که به شهادت شماری از فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای، در کنار زنان و کودکان انجامید. اما در مقابل، با قاطعیت تأکید میکنیم که رژیم صهیونیستی، ضربات ایران را نهتنها دردناک، بلکه خردکننده و تحقیرآمیز دریافت کرد؛ ضرباتی که غرور آن را به خاک کشید و بار دیگر این پرسش بزرگ را زنده کرد که این رژیم تا چه زمانی باقی خواهد ماند و چه زمانی از نقشهی جهان محو خواهد شد.
و این تاریخ است که لحظهای سرنوشتساز را ثبت میکند: ایران، کشوری که دههها در معرض محاصره، خرابکاری و ترور قرار داشته است، تصمیم گرفت با عزت، با صبر راهبردی، و با خون پاک فرماندهان شهیدش، به تجاوز وحشیانهی رژیم کودککش پاسخ دهد؛ رژیمی که اکنون خود نیز احساس میکند عمرش رو به پایان است و به لحظهی نابودی نزدیک میشود.
در سحرگاه امروز، آژیرهای هشدار در یافای اشغالی صرفاً صدایی مزاحم برای شهرکنشینان نبودند؛ بلکه اعلام آغاز مرحلهای تازه بودند: ایران مرکز فرماندهی نظامی رژیم – ساختمان «کریاه» – معادل پنتاگون آمریکا را هدف قرار داد. این فقط یک جزئیات نیست، بلکه پیامی روشن است: ایران دیگر فقط سخن نمیگوید، بلکه عمل میکند. موشکها دیگر برای هشدار شلیک نمیشوند، بلکه برای مجازات.
این حمله با استفاده از موشکهایی دقیق و نقطهزن انجام شد که یکی از حساسترین مراکز ارتش صهیونیستی را، با وجود تدابیر شدید امنیتی و زیرساختهایی که گفته میشود مستحکمترین در خاورمیانه هستند، هدف قرار داد. همزمان، ضرباتی دیگر به پایگاههای نظامی و مراکز اطلاعاتی در جنوب وارد شد؛ در پاسخ مستقیم به ترور دانشمندان هستهای و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که همگی در سن بازنشستگی بودند و قرار بود در چارچوب تغییرات ساختاری جای خود را به نسل بعد بدهند. اما تقدیر الهی آن بود که نشان والای شهادت را در میدان نبرد و به دست پلیدترین دشمنان دریافت کنند؛ در مسیری که به قدس ختم میشود و برای فلسطین، آرمان تمامی آزادگان است.
پاسخ ایران، حاصل لحظهای شتابزده نبود. تجاوزگری صهیونیستی طی هفتههای اخیر به اوج خود رسیده بود؛ با ترورهای هدفمند توسط عوامل موساد در داخل خاک ایران و با همدستی آشکار منطقهای. دیگر سوریه متحد راهبردی نیست؛ چرا که امروز در اختیار چهرهای کاریکاتوری به نام «ابومحمد جولانی» قرار دارد، همان سرکردهی پیشین جبهه النصره، که خود را حاکم دمشق معرفی کرده، پس از آنکه بشار اسد وادار به کنارهگیری شد. عراق نیز در وضعیتی مبهم به سر میبرد، با نبود توازن قدرت، افزایش حضور آمریکا، و اغماض آشکار نسبت به پروازهای تجاوزگرانهی رژیم اشغالگر از آسمان این کشور برای هدفگیری ایران.
پاسخ امروز ایران، در شرایطی از تحولات جهانی انجام شد که دونالد ترامپ بار دیگر به کاخ سفید بازگشته است؛ با رویکردی بیشرمانهتر و تندروانهتر. دولت جدید ترامپ بار دیگر ادبیات “شیطان بزرگ” را زنده کرده و نهتنها حمایت بیقید و شرط خود از رژیم صهیونیستی را پنهان نمیکند، بلکه اطلاعات را با آن به اشتراک میگذارد و عملیاتهایش را با آن هماهنگ میسازد.
در این صحنهی تیره و تار، یک پرسش بنیادین مطرح است: آیا رژیم صهیونیستی از ساختار درونی لازم برای دوام تا سال ۲۰۴۰ برخوردار است؟
پاسخ را میتوان در مقالهای از “آلوف بن”، سردبیر روزنامهی صهیونیستی هاآرتص، جستوجو کرد؛ مقالهای با عنوان: «آیا اسرائیل تا سال ۲۰۴۰ باقی خواهد ماند؟» که چند روز پیش منتشر شد. این مقاله تبلیغات ایرانی نیست؛ بلکه اعترافی از دل جامعهی عبری است که بوی هراس و فروپاشی میدهد. نویسنده، وضعیت کنونی رژیم را با شرایط اتحاد جماهیر شوروی پیش از فروپاشی مقایسه میکند، و تهدید را نه بیرونی، بلکه بحرانی درونی میداند که از ریشه این رژیم را میبلعد.
یکی از عجیبترین و هشداردهندهترین جلوههای روانی و اجتماعی این رژیم آن است که تنها رژیمی در دنیاست که ساکنان آن بهطور علنی دربارهی مدت زمان باقیمانده برای زندگی در آن صحبت میکنند. در هیچ کشور دیگری در جهان، شهروندان دربارهی اینکه “چه زمانی کشورشان فرو میپاشد؟” یا “چقدر دیگر این دولت روی نقشه باقی میماند؟” گفتوگو نمیکنند. حتی در شدیدترین جنگهای داخلی، لبنانیها، یمنیها یا حتی اوکراینیها چنین سؤالات وجودیای را مطرح نمیکنند؛ اما در جامعهی صهیونیستی، بحث دربارهی «زوال اسرائیل» به بخشی از آگاهی روزمره تبدیل شده؛ امری عادی در رسانهها، مکالمات سربازان، و حتی در محتوای آموزشی غیررسمی.
این اعتراف آشکار به بیثباتی وجودی، نهتنها نشانهای از شکنندگی روانی است، بلکه نشاندهندهی شرایط خطرناک انتظاری برای فروپاشی است. رژیمی که خود را موقتی و عبوری میبیند، نه میتواند پروژهای پایدار بنا نهد و نه از فروپاشی درونی نجات یابد. این همان چیزی است که اکنون در حال وقوع است.
همانگونه که اندری آمالریک، مخالف شوروی سابق، در دههی هفتاد میلادی پیشبینی کرده بود که اتحاد جماهیر شوروی تا سال ۱۹۸۴ باقی نمیماند و سرانجام نیز در اثر جنگ فرسایشی افغانستان فروپاشید، آلوف بن نیز معتقد است که رژیم صهیونیستی در وضعیتی مشابه به سر میبرد: دولتی با ظاهر باثبات، اما از درون در حال فروپاشی، گرفتار در جدال جریانهای سیاسی، فاقد اعتماد، و گرفتار ناامیدی روزافزون ساکنانش.
مهاجرت معکوس، فروپاشی ساختار نظامی، بیاعتمادی به دولت، شکاف میان مذهبیها و سکولارها، و فساد نهادها، همه نشانههایی واضحاند. به اینها باید ناامنی فردی، افزایش جرایم و از بین رفتن حس تعلق خاطر را نیز افزود؛ تا جایی که شهرکنشینان صراحتاً از “پایان اسرائیل” و “زمان زوال” سخن میگویند.
اما ایران، با وجود هزینههای سنگینی که پرداخت کرده، امروز الگوی پاسخ حسابشده، منضبط و بر اساس محاسبات دقیق را ارائه داد. ایران غیرنظامیان را هدف قرار نداد، گرچه جامعهی صهیونیستی در تمامیت خود نظامی محسوب میشود. بلکه بهطور عادلانه و مقتدر به ترور نظامی پاسخ داد. اکنون اما، بیش از هر زمان دیگری روشن شده که داشتن سلاح هستهای، نه تجمل است و نه تهدید توخالی؛ بلکه گزینهای راهبردی برای بازدارندگی در برابر دیوانهای است که ممکن است جنگی وجودی را آغاز کند.
سکوت جهان در برابر شهادت دانشمندان هستهای و چشمپوشی از جنایات ترور، اثبات میکند که قوانین بینالمللی تنها از آنانی حمایت میکنند که قدرت بازدارنده دارند. بنابراین ایران دیگر چارهای ندارد جز آنکه پروژهی هستهای نظامی خود را به سرانجام برساند؛ نه برای جنگ، بلکه برای حفظ صلح. همانگونه که پاکستان تحت فشارهای هند بمب هستهای ساخت، و همانطور که فرانسه و بریتانیا برای حفاظت از حاکمیتشان به سلاح هستهای تکیه میکنند، ایران نیز که هدف یک رژیم مجهز به سلاح هستهای و تحت حمایت قدرتهای اتمی است، از حق مسلم برخورداری از بازدارندگی هستهای برخوردار است.
شهادت دانشمندان هستهای و فرماندهان سپاه، با وجود درد فقدان، نعمتی الهی است. آنان در سنی بودند که میتوانستند بازنشسته شوند، اما خداوند آنان را برگزید تا شهید شوند؛ تا راه برای نسل نوینی از دانشمندان و مجاهدان باز شود که این پرچم را با قدرت و استواری بهدست گیرند.
در پایان، آنچه آلوف بن گفت، صحّت فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی، امام خامنهای را تأیید میکند: رژیم صهیونیستی تا سال ۲۰۴۰ باقی نخواهد ماند. اما تفاوت در آنجاست که نابودی این رژیم نه با موشک، بلکه از درون خواهد بود: با شهرکنشینی هراسان، سربازی گیج، فرماندهی سرگردان، و نخستوزیری که به نظریههای توطئه پناه میبرد، در حالی که اطرافش در آتش میسوزد.
و تا آن روز فرا رسد، ایران، این کشور که تنها در برابر طغیان ایستاده، مسیر خود را ادامه خواهد داد؛ با توکل به عقیدهاش، با خون شهیدانش، و با پشتیبانی ملتهای منطقه. امروز، بازدارندگی هستهای دیگر یک رؤیا نیست؛ بلکه یک ضرورت وجودی است.