یادداشت

نقش استراتژیک دانشگاه‌های کارآفرین در توسعۀ اقتصادی

گروه تحقیق و پژوهش دفتر تحریریه

مقدمه

مفهوم نوظهور دانشگاه­ کارآفرین در دهۀ گذشته توجه فزاینده­ای را به خود جلب نموده (کانینگهام و همکاران[1]، 2022) و به طور فزاینده­ای در محور گفتمان و عملکرد آموزش عالی معاصر مورد مطالعه قرار گرفته است (پینیرو و استنساکر[2]، 2014؛ کلوفستن و همکاران[3]، 2019؛ لیو و ون در سیجده[4]، 2021) و لذا به مثابۀ مکانیزمی قدرتمند برای مدرن­­­ کردن مؤسسات دانشگاهی تلقی می­شود (گارومسا[5]، 2025).

صدای سما

 دانشگاه‌های کارآفرین علاوه بر مأموریت‌های سنتی تدریس و پژوهش، مأموریت سومی را نیز در بر می‌گیرند که شامل تقویت فعالیت‌های کارآفرینانۀ جامعۀ دانشگاهی است (کامپانوچی و اسپیگارلی[6]، 2020). در واقع، افزایش تحقیقات نشان داده است که دانشگاه­های کارآفرین نقش مهمی در حمایت از کارآفرینی دارند (آبرو و همکاران[7]، 2016). علاوه بر این، شواهد نشان می‌دهد که فعالیت‌های آموزشی، پژوهشی و کارآفرینی که توسط جامعۀ دانشگاهی دنبال می‌شود می‌تواند تأثیر اقتصادی مثبت قابل توجهی در منطقه ایجاد کند (گوئررو و همکاران[8]، 2015).

با توجه به اینکه دانشگاه‌های کارآفرین می‌توانند از طریق تقویت فعالیت‌های کارآفرینی به رشد اقتصادی و توسعۀ منطقه‌ای کمک کنند، جای تعجب نیست که محققان توجه زیادی را به بررسی فعالیت‌های کارآفرینانه‌ای که جامعۀ دانشگاهی دنبال می‌کنند اختصاص داده‌اند (آبرو و گرینویچ[9]، 2013؛ آبرو و همکاران، 2016).

این ایده که دانشگاه‌ها می‌توانند (یا باید) نهادهای کارآفرینی باشند در اوایل دهۀ 1980 مطرح شد و بحث‌ها در مورد اینکه چگونه مؤسسات آموزش عالی می‌توانند در تغییرات اجتماعی و توسعۀ اقتصادی مشارکت داشته باشند به ‌طور برجسته‌تری در ادبیات آکادمیک ظاهر شد (پرکمن و همکاران[10]، 2013؛ فاس و گیبسون[11]، 2015؛ گوئررو و همکاران، 2016). دانشگاه­ها در ایفای نقش خود به عنوان یک کاتالیزور برای توسعه از طریق جذب افراد تحصیل کرده، تسهیل انتقال دانش، و کمک به ایجاد سرمایه­ گذاری­های جدید، و همچنین حفظ رقابت­پذیری شرکت­ها و سازمان­های تأسیس شده، توجه روزافزونی از سوی محققانی را به خود جلب کرده­اند که به بررسی تأثیر مؤسسات آموزش عالی بر امور اقتصادی و فرهنگ منطقه­ای می­پردازند (اتزکوویتز و کلوفستن[12]، 2005).

موضوعاتی که مورد مطالعه قرار گرفته‌اند عبارتند از اینکه دانشگاه‌ها چگونه جاه‌طلبی‌های کارآفرینی خود را از طریق درخواست‌های ثبت اختراع، انشعاب ایده‌ها در شرکت‌های جدید، همکاری‌های تحقیقاتی صنعتی، و آموزش کارآفرینی افراد توانمند با ایجاد انکوباتورها دنبال می‌کنند (سومسوک و لاوسیری هانگتونگ[13]، 2014). درک نقش دانشگاه­های کارآفرین امروزی، پیش­نیازی برای درک این موضوع است که چگونه، به مثابۀ توانمندسازهای کلیدی در فناوری، نوآوری و توسعۀ اقتصادی، به عنوان عوامل تغییر در جامعۀ رقابتی فعلی عمل می­کنند.

با حمایت شرکای بخش خصوصی و دولتی، این مراکز یادگیری دانش جدید را ایجاد و منتشر می­کنند، فعالیت­های چند رشته­ ای و مرزی را سازماندهی می­کنند و ترتیبات مشارکت جدید را تسهیل می­کنند. محققان علاقۀ زیادی به مکانیسم­های استراتژیک این فعالیت­ها دارند. از طریق تعامل منطقه‌ای، دانشگاه‌های کارآفرین تغییراتی را ترویج می‌کنند که به نفع کل منطقه است (میان[14]، 2011؛ گوئررو و همکاران، 2018).

صدای سما

اهمیت و ضرورت پیدایش دانشگاه­های کارآفرینی

دانشگاه کارآفرین به مفهوم کنش کارآفرینانه در ساختارها و کارکردهای یک دانشگاه است. با اینکه تمام رسالت دانشگاه کارآفرین همواره در جنبۀ اقنصادی و سودجویی خلاصه نمی­شود، با این حال باید اذعان نمود که ویژگی اصلی دانشگاه کارآفرین، جنبه­های اقتصادی، کارایی و رقابت­پذیری آن نسبت به سایر الگوهای دانشگاهی است (رین[15]، 2005). دانشگاه کارآفرین، کانون اصلی تربیت نیروی انسانی متخصص و آموزش­دیده است که با برخورداری از ایده­ها و اندیشه­های نو می­تواند هر لحظه در رگ­های حیاتی جامعه که حرکت رو به رشدی دارد، نیروی جدیدی را تزریق کند و جامعه نیز با به کاربستن ایده­های نوظهور دانشگاهیان، می­تواند اندیشۀ توسعه را محقق سازد.

دانشگاه­ها و مؤسسات آموزش عالی هنگامی کارآفرین هستند که از حداکثر پتانسیل خود برای تجاری­سازی ایده­های خود و ایجاد ارزش در جامعه استفاده کنند و آن را به عنوان تهدیدی مهم برای ارزش­های دانشگاهی تلقی نکنند. بعلاوه، بودجۀ مورد نیاز آن­ها از طریق منابع متنوع­تری تأمین گردد. به عبارت دیگر، درآمد دانشگاه­ها از منابع غیرعمومی افزایش قابل توجهی یابد. فعالیت­هایی که در این مسیر می­توانند یاری­رسان دانشگاه­ها باشند می­توان به مواردی همچون مشاوره، آموزش، تحقیق و توسعه، انتقال فناوری، مالکیت یا شرکت در مراکز رشد و پایگاه­های علمی اشاره نمود.

همچنین، دانشگاه­های کارآفرین از جنبۀ سازمانی به نحوی مدیریت می­شوند که دارای توانایی انعطاف­پذیری در پاسخگویی به نیازهای اقتصادی- اجتماعی و راهبرد توجه به فرصت­های محیطی باشند. در این نوع دانشگاه­ها، کارآفرینی تبدیل به بخشی از راهبرد اصلی دانشگاه شده و پیامد آن توسعۀ فرهنگ کارآفرینی در دانشگاه است که افراد را برای تغییر، کاوش و بهره­برداری از فرصت­ها برای نوآوری و توسعه آماده می­سازد (گیب، 2005).

امروزه، ادبیات کارآفرینی دانشگاهی و دانشگاه کارآفرین به سرعت در حال گسترش است به طوریکه دانشگاه­های کشورهای توسعه­یافته به طور فزآینده­ای کارآفرین شده­اند (سیگل[16]، 2006). در نظام آموزش عالی، اهمیت یافتن پارادایم کارآفرینی ناشی از شرایط به شدت متحول اقتصادی- اجتماعی است. کارآفرینی می­تواند به عنوان یک قابلیت مهم برای سازمان­ها و افراد در رویارویی با شرایط پیچیدۀ اجتماعی- اقتصادی و به عنوان سازوکار اساسی برای فائق آمدن بر این شرایط محسوب­ شود (اتزکوویتز، 2004).

مهمترین مسأله در طرح ایدۀ دانشگاه کارآفرین، از سوی کلارک مطرح شده است. وی دیدگاه خود را با مسألۀ فشارهای بسیار زیاد به دانشگاه­ها برای تغییر شروع می­کند. به گفتۀ وی چهار منبع مختلف این فشارها شامل افزایش تعداد دانشجویان، تقاضای مهارت­آموزی در دانشگاه­ها از سوی افراد حرفه­ای فوق­العاده متخصص، تقاضای نتایج با پرداخت هزینۀ کمتر و گسترش فوق­العادۀ دانش هستند. پیش فرض کلارک این است که شیوۀ فعال ضروری برای غلبۀ دانشگاه­ها بر فشارهای ذکر شده، صرفاً متوجه اعضای هیأت علمی و دانشکده نیست؛ بلکه یک بازنگری منظم سازمانی کلی برای دانشگاه ضروری است. همچنین پذیرش یک بنیان اداری منسجم و توانایی برنامه­ریزی یکپارچه برای بخش­های مختلف سازمان لازم می­باشد (برینکمن[17]، 2005).

بنابراین، ضروری است که دانشگاه­ها به عنوان منشأ همۀ تحولات در جامعه، باید در فرآیند کارآفرینی پیشرو باشند؛ چرا که دانشگاه­ها به سبب رسالت­ها و تعهداتی که نسبت به جامعه دارد، باید از یک­ سو برای بقا و اثربخشی خود تلاش کنند و از سوی دیگر با توجه به نقشی که در جوامع به عنوان الگو و قالب سایر سازمان­ها دارند باید در جهت ایجاد بستری مناسب برای اثربخش کردن سازمان­های دیگر برنامه­ریزی کنند، تا با شیوه­های جدید و کارآمد بتوانند با ارائۀ محصول و خدمات خود به جامعه نتیجۀ ارزشمندی را به بار آورند. لذا بیش از همه باید انتظارات، اهداف و سیاست­های دانشگاه را در تربیت کارآفرین مشخص نمود تا بتوان به یک استراتژی منسجم جهت تربیت نیروی انسانی کارآفرین دست یافت.

هدف از کارآفرینی در دانشگاه­ها، تربیت دانشجویانی است که قادر باشند پس از دانش­آموختگی شغل جدیدی همراه با خلاقیت و نوآوری ایجاد کنند. دانشگاه به عنوان یک دستگاه اجتماعی باید آماده باشد که به ارزیابی و تحلیل منظقی وضع موجود جامعه بپردازد و هدف­هایی را برای حرکت آینده کشور ترسیم نماید و در واقع، جامعۀ دانشگاهی به عنوان آگاه­ترین قشر جامعه باید قادر باشند نقشه­ای برای توسعۀ جامعه طراحی کنند.

بنابراین، برعهدۀ دانشگاه­ها و مؤسسات آموزش عالی است که با برنامه ­ریزی­های جدید و تدوین استراتژی­های نوین از جمله توجه به مقولۀ کارآفرینی، ارتباط دانشگاه با بازار کار، هماهنگ کردن محتوا و برنامه­های آموزشی متناسب با نیازهای بازار کار جهت اشتغال بهتر دانش­آموختگان، به تحقق کارآفرینی در دانشگاه کمک نمایند. دغدغۀ امروزی آموزش عالی باید این باشد که دانش­آموختگان آن بتوانند از «دانش کارآمد» و فناوری و مهارت­های حرفه­ای برخوردار باشند تا بتوانند کارآفرینی کنند و مشاغلی تازه پدید آورند.

صدای سما

نقش استراتژیک دانشگاه­های کارآفرینی در توسعۀ اقتصادی

در قرن بیست­ویکم، دانشگاه­ها و مؤسسات آموزش عالی، مسئولیت­های توسعۀ اقتصادی و اجتماعی را پذیرفته­اند که منجر به معرفی اصطلاح دانشگاه کارآفرین شده است (اتزکوویتز، 2004). این مفهوم در مدل مارپیچ سه­گانه محوری است و طبق دیدگاه اتزکوویتز و لیدسدورف[18] (2000) و اتزکوویتز (2003) مأموریت سوم دانشگاه شامل پیشرفت اقتصادی بیشتر است (اتزکوویتز و لیدسدورف، 2000؛ اتزکوویتز، 2003). این نقش استراتژیک، تغییرات دگرگونی را در سازمان دانشگاه و تلاش‌هایی که آن­ها دنبال می‌کردند، ایجاب نمود (اتزکوویتز، 2019).

چنین تحولاتی در ابتکارات تحقیقاتی مشترک، ثبت اختراعات و مجوزها آشکار شد (آردیتو و همکاران[19]، 2019؛ فلدمن و همکاران[20]، 2019؛ فوستر و همکاران[21]، 2019؛ پتروزلی و مورگیا[22]، 2019؛ فئولا و همکاران[23]، 2021). در مواجهه با فشارهای سیاسی و اقتصادی چشمگیر، دانشگاه­ها نقش استراتژیک خود در جامعۀ ملی و بین­المللی را توسعه بخشیدند (رادبرگ و لوفستن[24]، 2024).

رهبران دانشگاه در حال حاضر خود را با نقش­های گسترده می­بینند. آن­ها علاوه بر وظایف قبلی خود در برخورد با مسائل داخلی، اکنون باید روابط با ذینفعان خارجی در بخش خصوصی و عمومی را مدیریت کنند (اتزکوویتز، 2016). ماهیت رقابت بین دانشگاهی نیز تغییر کرده و به عرصۀ جهانی نیز کشیده شده است (باونکن[25]، 2018). با محدودیت منابع، دانشگاه­ها باید همچنان به یافتن راه­های جدیدی برای اثبات ارزش خود برای جامعه و استحقاق خود به منابع موجود ادامه دهند (گیب و هانون[26]، 2006). چالش‌های نوظهور دیگر عبارتند از: ادغام کارآفرینی در برنامۀ درسی دانشگاه، توسعۀ مهارت‌های دانشجویان برای بازار جهانی (لیچ[27]، 2006)، «انبوه‌سازی» آموزش عالی و مدیریت آن (اسمیت[28]، 1999؛ شاتوک[29]، 2000)، از جمله از طریق دوره­های آموزشی آزاد گسترده آنلاین (موک­ها)، انتظارات خارجی برای راهنمایی در مسائل اجتماعی و اقتصادی (چارلز[30]، 2003؛ آربو و بن وورث[31]، 2007)، و تقاضاهای داخلی برای بودجه و استقلال آینده (آرمبراستر[32]، 2008).

از جمله گام­های هدفمند دانشگاه‌های کارآفرین در توسعۀ اقتصادی می‌توان به‌­ ثبت اختراع و مجوز اختراعات، مراکز انتقال فناوری، پارک‌های علمی و انکوباتورها، اسپین‌آف‌های دانشگاهی، کارآفرینی دانشگاهی، رشد منطقه‌ای و نوآوری فناوری مبتنی بر پژوهش، و همکاری دانشگاه- صنعت اشاره نمود (ریزو[33]، 2015؛ ترکواتترینی و همکاران[34]، 2015؛ آبرو و همکاران، 2016؛ جانستون و هاگینز[35]، 2016؛ ولیانی و همکاران[36]، 2016؛ کارلسی و همکاران[37]، 2017؛ فرناندز- آلس و همکاران[38]، 2018؛ پوگ و همکاران[39]، 2018؛ فئولا و همکاران، 2021؛ سلام­زاده[40]، 2022). بعلاوه، محققان همکاری و مشارکت دانشگاه­ها و مؤسسات آموزش عالی با تیم­های تحقیقاتی بزرگ در حوزۀ رشد و بهره­وری اقتصادی را مطالعه کرده­اند (بوزمن و یوتی[41]، 2017؛ دیاس و سلان[42]، 2023).

مطالعات متعددی در مورد کارآفرینی دانشگاهی (کلوفستن و جونز- ایوانز[43]، 2000)، دانشگاه­­های کارآفرین (گوئررو و همکاران، 2016؛ اتزکوویتز و همکاران، 2019)، اکوسیستم‌های نوآوری (برم و رادیوون[44]، 2017) و دلایل مشارکت دانشگاهیان در فعالیت‌های صنعتی (پرکمن و همکاران، 2021) انجام شده است. اسپین­آف­های دانشگاهی که از ریشه­های آکادمیک سرچشمه می­گیرند، یکی از جنبه­های مهم دانشگاه کارآفرین را نشان می­دهند و به عنوان مجرای انتقال فناوری عمل می­کنند (لیندلوف و لوفستن[45]، 2005).

اسپین­ آف­های دانشگاهی عمدتاً به دلیل مشارکت شرکت­ها در اقتصاد یک کشور در تلاش برای عملکرد فناوری و توسعۀ اقتصادی شناخته می­شوند (دی گرگوریو و شین[46]، 2003؛ ریزو، 2015؛ ترکواتترینی و همکاران، 2015؛ کارلسی و همکاران، 2017). در این زمینه، علاقۀ فزاینده‌ای به گروه خاصی از شرکت‌ها، یعنی شرکت‌های مبتنی بر فناوری نوظهور، مشاهده شده است (لوفستن و لیندلوف، 2002؛ کلاریسه[47]، 2004؛ لیندلوف و لوفستن، 2005؛ بنگوآ و همکاران[48]، 2021). برخی از این شرکت‌ها توسط مراکز دانشگاهی با امکان بهره‌برداری از پیشرفت‌های فناوری تأسیس شده‌اند (رادبرگ و لوفستن، 2024).

نتایج تحقیقات در خصوص توسعۀ اقتصادی منطقه­ای حاکی از این است که دانشگاه­ها برای اخذ موقعیت به عنوان “کارآفرین” بی­تاب هستند. در این زمینه، درگیر شدن در فعالیت‌های مأموریت سوم مانند اسپین‌آف‌ها، اسپین‌آوت‌ها و فناوری یا انتقال دانش حیاتی است (گوردون و همکاران، 2012؛ جانستون و هیگینز، 2016؛ لارتی و همکاران[49]، 2016). با این حال، دانشگاه کارآفرین می‌تواند هر دانشگاهی باشد که به تفکر کارآفرینی و سرمایۀ نهادی و کارآفرینی کمک می‌کند (ادرش و کیلباخ[50]، 2008)؛ زیرا دانشگاه کارآفرین نقش استراتژیک نسبت به ایجاد انتقال فناوری، یعنی ثبت اختراع، مجوزها، استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های فرعی با ابعاد اقتصادی ایفا می­کند (رادبرگ و لوفستن، 2024).

بنابراین، در شرایط رو به رشد نقش دانشگاه­ها در توسعۀ اقتصادی جوامع، این انتظار هست که دانشگاه­ها در کنار پژوهش و آموزش باید وظیفۀ دیگری را نیز به عنوان محرک­های ابتکار و رشد اقتصادی هر منطقه به عهده گیرند، علاوه بر این دولت­ها به منظور رشد اقتصادی و در پاسخگویی به بزرگ­ترین چالش­های اقتصادی یعنی بهبود استانداردهای زندگی، اشتغال و افزایش درآمدهای ملی، تلاش می­کنند. در این بین کارآفرینی را می­توان از عوامل اصلی ایجاد ارزش اقتصادی و ابزار کارآمدی برای کشور محسوب کرد به طوری­که امروزه کارآفرینی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به یکی از اساسی­ترین کارکردها و فعالیت­های دانشگاهی تبدیل شده است.

بنابراین دانشگاه­های پویا در هزارۀ جدید، دانشگاه­های کارآفرین بوده و می­توانند ارزش­های تخصصی و مدیریتی را تلفیق کنند (کلارک، 2004). از این­رو، پاسخ به انتظارات جدید از مؤسسات دانشگاهی، آن­ها را به سمت تحولات درونی و نیز تحول در نحوۀ تعامل با محیط اقتصادی- اجتماعی سوق داده و باعث پدیدار شدن نسل جدیدی از دانشگاه­ها با عنوان «دانشگاه کارآفرین» شده است و به این ترتیب باید انتظار داشت که دانشگاه­ها به عنوان مراکز اصلی آموزش­های تخصصی در جوامع، نقش تازه­ای در شناسایی استعدادهای جدید کارآفرین ایفا نمایند تا در نقش مولد خود در متن تحرک اقتصادی، پویایی و تحول تازه­ای ببخشند.

صدای سما

[1]. Cunningham et al

[2]. Pinheiro & Stensaker

[3]. Klofsten

[4]. Liu & van der Sijde

[5]. Garomssa

[6]. Compagnucci & Spigarelli

[7]. Abreu et al

[8]. Guerrero et al

[9]. Grinevich

[10]. Perkmann et al

[11]. Foss & Gibson

[12]. Etzkowitz & Klofsten

[13]. Somsuk & Laosirihongthong

[14]. Mian

[15]. Rinne

[16]. Siegel

[17]. Brinckman

[18]. Leydesdorf

[19]. Ardito et al

[20]. Feldman et al

[21]. Fuster et al

[22]. Petruzzelli & Murgia

[23]. Feola et al

[24]. Rådberg & Löfsten

[25]. Bouncken

[26]. Gibb & Hannon

[27]. Leitch

[28]. Smith

[29]. Shattock

[30]. Charles

[31]. Arbo & Benneworth

[32]. Armbruster

[33]. Rizzo

[34]. Trequattrini et al

[35]. Johnstone & Huggins

[36]. Valliani et al

[37]. Carlesi et al

[38]. Fernandez-Alles et al

[39]. Pugh et al

[40]. Salamzadeh et al

[41]. Bozeman & Youtie

[42]. Dias & Selan

[43]. Jones-Evans

[44]. Brem & Radziwon

[45]. Lindelöf & Löfsten

[46]. Di Gregorio & Shane

[47]. Clarysse

[48]. Bengoa et al

[49]. Larty et al

[50]. Audretsch & Keilbach

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا