سردار دلها، تجلیِ مکتبِ انسانساز، در عصر معاصر

دکتر سیدحمیدرضا قریشی، سردبیر
هرگاه انسان از مدار فردیت خویش خارج گردد و سعه وجودی او آنقدر گسترش یابد که بر نفوس انسانها تأثیری قابل توجه در مسیر کمال بگذارد او در واقع تبدیل به یک مکتب شده است. آنگاه که منظومهای منسجم و جامع و متشکل از اجزای یک شخصیت رشدیافته در ابعاد مختلف و زمینههای گوناگون شکل میگیرد، او به عنوان یک مکتب و یک الگو و یک مدرسه درسآموز رخ مینماید. و سردار دلها و قاسم عزیز ملتهای آگاه و آزاده اینچنین بود. همانگونه که یار مخلص و همراه مؤمن و شجاعش ابومهدی مهندس «که درود بیکران الهی بر او باد» اینچنین بود. اکنون ضمن عرض ارادت خدمت جناب محمدعلی راد وشورای فرهنگ عمومی کشور به تبیین برخی از ویژگیهای برجسته مؤسس و پایهگذار این مکتب میپردازیم که همانا بیانگر مؤلفههای این مکتب میباشد.
۱_ نبوغ نظامی: سردار سلیمانی از نبوغ نظامی خاصی برخوردار بود. او مسلط به دانش رزم بود. و برای کسب این دانش و مهارت دقیق و حساس، بهگونهای کاربردی و نه صرفاً نظری، بایستی در میدان نبرد، حضوری مستمر داشت و آرام آرام با زوایای مختلف و پیچیدگیهای فراوان آن آشنا شد. او دستکم، سه میدان عمده رزم را آزموده بود: میدان دفاع مقدس، میدان مبارزه با اشرار مسلح و سرانجام میدان مبارزه در عرصه فرامرزی و منطقهای در عراق و سوریه (در مقابل جریان سفّاک داعش با همه پشتیبانیهایی که از سوی قدرتهای استکباری و اذنابشان از آن صورت میگرفت) و نیز در هر نقطه دیگری از منطقه که حضور او ضرورت مییافت.
۲_ روحیه سلحشوری و جنگندگی: او فرماندهای شجاع و بیباک بود که علاوه بر هدایت عملیاتها از قرارگاهها، با روحیهای سلحشورانه همواره در خطوط مقدم نبرد حضور مییافت و بدون هراس با دشمن میجنگید. رفتار و منش او تجلی عملی آموزههای امیرالمؤمنین علی(ع) درباره پایداری، شجاعت و توکل به خدا در میدان نبرد بود. حضور مستقیم او در صحنههای جنگ موجب تقویت روحیه، انگیزه و توان رزمندگان میشد. رشادتها و فرماندهی کمنظیرش سبب شد پس از دریافت چند نشان فتح، برای نخستین بار بالاترین نشان نظامی کشور، «نشان ذوالفقار»، را از فرماندهی معظم کل قوا دریافت کند.
۳_ روحیه شهادت طلبی: قاسم عزیز ما شیفته شهادت بود او در داغ فراق یاران همرزمش میسوخت و در نجواهای شبانهاش پیوسته از حضرت حق طلب شهادت مینمود. او از مغز استخوان و بندندان و با ذره ذره وجودش خواهان شهادت بود، او با شهدا سخن میگفت و از آنان ملتمسانه میخواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فراخوانند. بزرگترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست شقیترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید.
4_ ارادت و تمسک به اهلبیت (ع): او از عمق جان شیفته اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. اعتقاد و ارادت و عشق به خاندان رسالت در اعماق وجودش رسوخ نموده بود. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هرگاه به زیارت مضجع شریف یکی از معصومین (ع) تشرف مییافت سکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی او را جلا میبخشید و به پرواز در میآورد و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته او را فرا میگرفت. مجلس عزای حسینی (ع) را برپا میکرد و خدمت در روضه سیدالشهدا (ع)را برای خود افتخاری بس بزرگ میدانست.
5_ ولایتمداری: او به غایت ولایتمدار بود و به رهبر و مقتدای خویش عشق میورزید. نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به ولیامر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا تنها از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی نبود بلکه نگاهی بس فراتر داشت و از جنبه اعتقادی بدین امر مینگریست سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیتها و اعمال او همه و همه تعقیب کننده خط ولایت بود. بیجهت نیست که عبارت مالک اشتر ولایت در وصف او به کار برده میشود.
6_ اخلاص، تعبد و معنویت: او علاوه بر پایبندی به واجبات دینی، به مستحبات توجه ویژه داشت و همواره از فرصتها برای تلاوت قرآن، دعا و مناجات بهره میگرفت. اهل تهجد و نماز شب بود و راز و نیازهای شبانهاش جلوهای از عرفان عمیق او را نشان میداد. در شخصیت او، عرفان و حماسه به هم پیوند خورده بودند؛ همانگونه که در دوران دفاع مقدس، رزمندگان با جمع میان عبادت و جهاد، سنگرها را به نیایشگاه تبدیل میکردند. قاسم نیز از همان جنس رزمندگان عارف و مجاهد بود که سلوک معنوی را در متن میدان جهاد میزیست. او به شدت از ریا و خودنمایی پرهیز میکرد. بود و نمود او یکی بود، آنگونه مینمود که بود. ظاهر بیآلایش و مؤمنانه او خبر از باطن صاف و پالودهاش میداد، مصداق آیه شریفه «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» بود در طریق اخلاص ثابتقدم بود.
7_ فرامرزی بودن: فرامرزی بودن: فرماندهی سپاه قدس به حاج قاسم این امکان را داد تا با جریان مقاومت آشنا شود و با هوشمندی و توان فرماندهی، نقش اثرگذار خود را تثبیت کند. او با تجربه جنگ لبنان و مقابله با داعش، همراه با مدافعان حرم، امنیت منطقه و جهان را تضمین کرد.
8_ یک دیپلمات برجسته: تأثیرات منطقهای و جهانی سردار سلیمانی تنها به لحاظ قدرت فرماندهی و اقدامات نظامی وی نبوده است، هر جا که ضرورت مییافت، او در تراز یک دیپلمات کارکشته و برجسته ظاهر میگشت. جذبه و جذابیتش از یک سو و تسلطش به آداب و فنون مذاکره در عرصه دیپلماسی از سوی دیگر به او قدرت تأثیرگذاری فوقالعادهای در این میدان داده بود این ویژگی مکمل فرماندهی نظامی او بود. آنگاه که لازم میآمد از قدرت سخت بهره میجست و در وقت مقتضی خویش از قدرت نرم. در این خصوص نیز نکتههای بسیاری وجود دارد که شایسته است تحلیلگران روابط بینالملل و تاریخنویسان معاصر در جای خود بدان بپردازند.
9_ سختکوشی و نظم و انضباط و دقت در امور. او مردی دقیق، منضبط و خستگیناپذیر بود که همواره به وظایف خود پایبند بود، از دشواریها نهراسید و با وجود مجروحیتها، همواره با جدیت و تلاش بیوقفه در خطوط مقدم عملیاتی حاضر میشد و تا آخرین نفس زندگیاش را در مسیر جهاد و خدمت سپری کرد.
10_ سرعت عمل و به هنگام بودن. بیشک سرعت عمل یکی از ویژگیهای ضروری هر فرمانده نظامی است. اما ماهیت کارزاری که او در آن وارد شده بود به گونهای بود که بایستی چون صاعقه بر سر دشمن غدار فرود میآمد.
11_ روحیه انقلابی: او فرزند انقلاب بود و دلبسته و مروج گفتمان آن، او به روشنی میدید که انقلاب به مثابه درختی تناور، پیوسته رشد کرده و شاخ و برگ آن فزونی یافته و به سوی ملتهای عدالتخواه جهان امتداد مییابد.
12_ سنجیدگی و تدبیر در امور: او با ذهنی سنجیده و پردازشگر، شنوندهای دقیق و تصمیمگیری بهموقع بود؛ با تدبیر عمل میکرد، رویکردی مسئلهمحور داشت، به بهرهوری، مشورت و کار جمعی پایبند بود و در عین وظیفهگرایی، همواره نتیجه و غایت کار را مدنظر قرار میداد.
13_ مردمی بودن: او عاشق مردم و همواره در کنار آنان بود؛ پناه یتیمان، یاور محرومان و تکیهگاه دردمندان. مردم را ولینعمت انقلاب میدانست و خدمت به آنان را افتخار مسئولان میشمرد؛ حضوری صمیمانه و یاریگرانه در حوادثی چون کنار سیلزدگان، از جلوههای ماندگار سیره او بود.
14_ خوش خویی، آرامش و طمأنینه: او در عین صلابت، آرام، متین و برخوردار از طمأنینهای برخاسته از یاد دائمی خدا بود؛ قاطع اما بدون درشتی، ثابتقدم و متکی به درون خویش، نه متأثر از نوسانات بیرونی. تواضع، وقار و اخلاق کریمانهاش مصداق روشن آیه شریفه بود:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُاللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» (فتح، ۲۹).
15_ توجه به اصل کمال طلبی: شهید سلیمانی با ایمان عمیق، عمل صالح و اخلاق جامع، الگویی چندبعدی و الهامبخش برای رشد انسانی بود. پس از شهادتش نهتنها اثرگذاریاش کاهش نیافت، بلکه موجی جهانی از مقاومت پدید آمد که مصداق سنت الهی است:
«یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ».
او فراتر از یک فرمانده نظامی، نمونهای کامل از معنویت، اخلاق و مدیریت جهادی بود و تحقق اهداف «گام دوم انقلاب» در گرو الگوگیری عملی از مکتب و سیره فکری و مدیریتی اوست.




