راه شهیدان، نه راه نادانان…

مجاهد الصریمی، صنعاء
اعتبار و ارزش در ادعای پیوستن به جبههٔ حق نیست؛ زیرا همه میتوانند چنین ادعایی داشته باشند، مادام که ماجرا تنها بازی با واژهها باشد. آنچه اهمیت دارد، تلاش مردم آزاده برای شناخت معیارهایی است که به آنان توان تشخیص راستگو از دروغگو را میدهد—even اگر هر دو به یک اندازه ادعا کنند. چرا که ملاک، عمل است نه گفتار.
چه بسیار انسانهایی که سخنانشان احساسات را برمیانگیزد، دلها را جذب میکند و تحسین میانگیزد؛ اما همینکه به مقصود خود رسیدند، به فساد و تباهی روی آوردند و برای نابودی هر نشانهای از زندگی و رشد کوشیدند، و شمشیر استبداد خود را بر گردن مردم نهادند. هرگاه به آنان گفته شد: «از خدا بترس»، گناهان خود را دین شمردند و از آن شریعتی ساختند که جز بر پایه آن حکم نمیکنند.
اما توای که خود را بر راه حق استوار میدانی و بر روش آن پایبند ماندهای و در میدان دفاع از آن حضور داری، بدان که هرچه در علم و آگاهی پیش رفتهای، نباید به آن بسنده کنی. زیرا تا زمانی که در هر لحظه از خداوند هدایت نطلبی، در معرض انحراف و سقوط خواهی بود. به پیرامون خود بنگر تا ببینی امروز چه بسیار کسانی که به خود تکیه کردند و مغرور به زیرکی خویش شدند، و سرانجام هیزم آتشِ پندار گشتند و در صف باطل قرار گرفتند: گروهی حق را شناختند ولی در عمل از آن دوری جستند و به خشم خدا گرفتار شدند، و گروهی دیگر در فرهنگهای نادرست غرق شدند، هرچه شنیدند پذیرفتند و هر اندیشهای را بیتأمل در آغوش گرفتند و از هدایت خدا روی برتافتند، پس به گمراهی و زیان انجامید سرنوشتشان.
این حقایق پنهان مانده و مردم سرگرم ظواهر شدهاند. اگر کسی درنگ کند و بیندیشد، درمییابد که نخستین جبههای که دگرگونیهای انقلابی ما را ساخت، جبههٔ کلمه بود، و از همان جا مردان پیروزی و افتخار برخاستند. از اینرو دشمن کوشید آن را با دست افراد پست و نادان ضربه بزند—با بهرهگیری از دلقکان و بیخردان و کنار زدن آگاهان شریف. آنان حسابهای مجازی دروغین گشودند و هویتهای جعلی ساختند تا به نام ما سخن گویند و اندیشهٔ ما را تحریف کنند. بهاختصار، از ابزارهای شکستخورده و فاسد برای رساندن پیام ما به جهانیان استفاده کردند.
اما کسی که حقیقت مسیر را میشناسد، میداند که الگوی رسانهای آن این افراد پر سروصدا و سبکمغز نیستند؛ بلکه چهرههایی گمنام و مجاهدند، همانانی که حقیقت آیهٔ «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» را در خود مجسم کردهاند. حامل حق، خود را پشت نام هنرمندی مشهور یا روشنفکری پرآوازه پنهان نمیکند؛ بلکه با ایمان به خدا و اطمینان به راهش، خود پیام خویش را به همه مردم میرساند، و از او برای پایداری و هدایت یاری میطلبد.
خداوند بندگان مخلصش را چنین توصیف کرده است: آنان بهترین سخنگویاناند، زیرا تمام توان فکری، روحی و عملی خود را در خدمت دعوت به دین خدا و عمل صالح به کار میگیرند. مردم در رفتار آنان نمونهای زنده از ایمان و صداقت میبینند؛ گفتارشان و کردارشان یکی است. حتی اگر کسی سخنشان را نشنود، حقیقت را در رفتارشان خواهد دید.
این انسانهای راستین، در میدان عمل نیز حضور دارند؛ پشت چهرهای ساختگی پنهان نمیشوند، بلکه آشکارا به ایمان و اندیشه خود افتخار میکنند و از آن دفاع مینمایند، چنانکه قرآن میفرماید:
«وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
این همان الگوی راستین است که باید گسترش یابد—الگوی شهیدان، نه سفیهان.
زیرا مسیر، شهید میسازد نه نادان؛ شهیدی آگاه، که میداند دین خدا از حاملانش نمیخواهد مشهور، ثروتمند، زیبا یا صاحبمقام باشند تا حق سخن و دعوت داشته باشند؛ بلکه تنها پاکی درون، سلامت وجدان، شناخت واقعیت و نیت صادق کافی است. خواه گمنام باشی یا نامدار، زیبا یا زشت، فقیر یا غنی—ارزش در نزد خدا نه در این ظواهر، بلکه در درستی اندیشه، استواری برهان، و صدق نیت است.
همین خلوص است که تو را در شمار شهیدان راه خدا قرار میدهد؛ آنان که بر خویشتن، بر مردم و بر هستی شهادت میدهند، بر اساس پیام خدا و جوهر وحی او که اندیشه و احساس و رفتارشان را در نور خود فرو میبرد، تا بتوانند بگویند:
هر آنچه برای خدا خشنودی است، همان است که باید گفت و بدان باید زیست.




