محور اول: یمنِ مقاوم: از خیزش تا تثبیت حاکمیت انقلابی «قسمت پنجم»

واحد سیاسی:
رسالتی که از ایمان آنها سرچشمه میگیرد که سرزمینی که بدون جنگ بهعنوان اولین سرزمین به اسلام پیوست و پیامبر (ص) امام علی (ع) را به آن فرستاد، نمیتواند امروز خارج از معادله رویارویی باشد یا در حاشیه پروژه امت قرار گیرد.
چهارم: پروژه توحیدی در برابر پروژه طائفی در حالی که نظام خلیجی از تقسیم منطقه به سنی و شیعه تغذیه میکند و هرکس را که از نظر مذهبی با آن مخالف باشد شیطانسازی میکند، گفتمان انصارالله این دوگانگی را از ریشه در هم شکست.
آنها به کسی به دلیل مذهبش حمله نمیکنند و مظلومیت مذهبی را ترویج نمیدهند، بلکه از «مظلومیت امت» در برابر استکبار جهانی سخن میگویند و بر دشمنی با رژیم صهیونیستی و آمریکا بهعنوان معیاری برای حق و باطل تمرکز دارند، نه بر تعلقات طائفی.
آنها با این کار الگویی منحصربهفرد برای وحدت مسلمانان از طریق دشمنی مشترک با دشمن مشترک ارائه میدهند و شعار توحید را در میدان نبرد برمیافرازند، نه شعار مذهب.
پنجم: از گروه به امت… انصارالله، پروژهای برای امت از صعده تا بابالمندب، از دریای سرخ تا کوههای عمران، انصارالله به جهان ثابت کرد که پروژه آنها پروژه یک شبهنظامی نیست، بلکه پروژهای برای دولتی با بُعدی امتی است. دولتی که بر ایمان بنا شده، نه بر تقسیمبندی، بر عقیده، نه بر نفت، و بر وفاداری به فلسطین، نه به کاخ سفید.
چشمانداز آنها تنها آزادی یمن نیست، بلکه آزادی امت از وابستگی، از ذلت، از ترس، از جهل، از عادیسازی روابط، و از اتحاد با کسانی است که ما را میکشند.
آنها خود را جایگزین کسی معرفی نمیکنند، بلکه اهرمی برای خیزش امت هستند، از یمن… به سوی قدس.
انصارالله، توحید امت از یمن به تهران و قدس در پرتو این چشمانداز توحیدی که انصارالله ارائه میدهد، طبیعی است که ایران نزدیکترین متحد باشد، نه به دلیل وفاداری سیاسی یا عقیدتی به آن، بلکه به این دلیل که آنها در ایران کشوری قرآنی یافتند که در برابر مستکبران ایستاده، از فلسطین حمایت میکند، با هژمونی مقابله میکند، و تحریمها و محاصره را به خاطر پروژه امت تحمل میکند.
از این رو، موضع انصارالله در کنار جمهوری اسلامی ایران در جریان تجاوز اخیر صهیونیستی-آمریکایی به ایران، موضعی از سر همبستگی گذرا نبود، بلکه موضعی از تعلق مشترک به پروژهای تمدنی واحد بود که عنوانش این است: «ما امتی واحد هستیم، دشمنمان یکی است، و قدس قبلهنمای ماست.»
همینطور در مورد مسئله فلسطین، انصارالله نه در گفتار و نه در رفتار آن را رها نکردهاند. بلکه آنها انتخاب کردند که بهای واقعی برای آن بپردازند، از محاصره گرفته تا هدف قرار گرفتن نظامی و طبقهبندی بهعنوان «گروه تروریستی» توسط رژیمهای عادیساز، زیرا بهسادگی معتقدند که فلسطین جغرافیا نیست، بلکه محوری برای سنجش صدق تعلق به اسلام اصیل است.
به این ترتیب، روشن میشود که انصارالله صرفاً جنبشی یمنی یا گروهی سیاسی در معادله داخلی نیست، بلکه آجری در پروژهای توحیدی و خیزشی است که مرزها را درمینوردد، عروبت را از جایگاه قرآنیاش بازتعریف میکند، و اسلام را از موضع مقاومتیاش بازسازی میکند.
آنها جبههای برای توحید هستند، نه تفرقه، پیامی از امید در زمانه تفرقه، و صدایی مستقل که در زمانه وابستگی سخن خود را میگوید: «از یمن… آزادی آغاز میشود و آینده قدس ترسیم میگردد.»