محور اول: زمینهها و آغاز جنگ «قسمت چهارم»

واحد سیاسی:
ایران از حمایت به رویارویی مستقیم: دلالتهای پاسخ
ایران در عرض چند ساعت با عملیات «وعده صادق ۳» به تجاوز پاسخ داد، عملیاتی که نقطه عطفی در استراتژی نظامی آن بود. ایران بیش از ۵۵۰ موشک بالستیک، از جمله موشکهای «خیبر» و «فاتح ۱۱۰»، و بیش از هزار پهپاد از نوع «شاهد ۱۳۶» و «مهاجر-۶» شلیک کرد که پایگاههای نظامی در نقب، مراکز اطلاعاتی در جولان اشغالی و نیروگاه برق عسقلان را هدف قرار داد.
دستکم دو پهپاد موفق به نفوذ به سامانههای دفاع هوایی صهیونیستی، از جمله «گنبد آهنین» و «فلاخن داوود»، شدند و خسارات مادی و انسانی قابلتوجهی به بار آوردند، از جمله تخریب بخشی از پایگاه هوایی «نفاتیم» و کشته شدن افسران اطلاعاتی، ژنرالها، سربازان صهیونیست و دانشمندان هستهای در مؤسسه وایزمن.
این پاسخ نشاندهنده تحولی استراتژیک از سیاست «صبر استراتژیک»، که ایران برای دههها به منظور اجتناب از رویارویی مستقیم به کار میبرد، به سیاست «تناسب استراتژیک» بود که هدف آن ایجاد بازدارندگی متقابل است. ایران از خسارات خود در سوریه و لبنان برای بسیج مردمی داخلی بهره برد و تظاهرات گستردهای در تهران و اصفهان در حمایت از پاسخ نظامی برگزار شد.
ایران همچنین با متحدانش هماهنگی کرد؛ انصارالله حملاتی به بندر امالرشراش (ایلات) با موشکهای «قدس» انجام داد و حزبالله آمادگی خود را برای ورود به نبرد در صورت خواست ایران اعلام کرد، علیرغم چالشهای داخلی ناشی از ترور رهبرانش.
از نظر سیاسی، پاسخ ایران وحدت داخلی کشور را تقویت کرد و احزاب سیاسی اختلافات خود را برای حمایت از موضع ملی کنار گذاشتند، که به کاهش فشارهای اقتصادی و اجتماعی کمک کرد. در سطح بینالمللی، این پاسخ به ایران اهرم مذاکراتی قوی بخشید، بهویژه پس از محکومیت تجاوز صهیونیستی توسط کشورهایی مانند چین، روسیه، قطر و گروه بریکس، که این عملیات را نقض قوانین بینالمللی دانستند. این پاسخ همچنین توانمندیهای پیشرفته ایران در زمینه موشکهای بالستیک و پهپادها را نشان داد و تصویر آن را بهعنوان قدرتی منطقهای که قادر به مقابله با رژیم صهیونیستی است، علیرغم خسارات منطقهای، تقویت کرد.
ناکامی حمله و پیامدهای استراتژیک آن بر محور دشمن
علیرغم دقت عملیاتی حمله صهیونیستی، این حمله در دستیابی به اهداف استراتژیک خود ناکام ماند. برنامه هستهای ایران تخریب نشد، زیرا گزارشها نشان داد که ایران تجهیزات حساس را پیش از تجاوز به تأسیسات زیرزمینی مخفی منتقل کرده بود. حملات همچنین به فروپاشی نظام سیاسی در تهران منجر نشد، بلکه برعکس، وحدت داخلی ایران را تقویت کرد و تظاهرات گستردهای در حمایت از سپاه پاسداران و درخواست برای دستیابی به بمب هستهای برگزار شد. پاسخ قدرتمند ایران، که شامل نفوذ به دفاع هوایی صهیونیستی بود، شکافهایی در سامانههایی مانند «گنبد آهنین» را آشکار کرد که در رهگیری بسیاری از موشکها و پهپادها ناکام ماند.
در داخل، پاسخ ایران بحران اجتماعی و سیاسی در رژیم صهیونیستی ایجاد کرد. حدود ۲۵ درصد از شهرکنشینان از شهرکهای جنوب و شمال پس از حملات ایران آواره شدند و دولت صهیونیستی سفرها را ممنوع کرد و تلاش کرد از مهاجرت معکوس جلوگیری کند، که فشار بر دولت را افزایش داد. از نظر اقتصادی، حملات خسارات مستقیم حدود ۱۲ میلیارد دلار به بار آورد، به دلیل تخریب زیرساختهای حیاتی مانند نیروگاه عسقلان.
از نظر سیاسی، نتانیاهو با انتقادات شدید احزاب مخالف مواجه شد که او را به «ماجراجویی غیرمحاسبهشده» متهم کردند و شکافهای داخلی را تشدید کرد. در سطح بینالمللی، حملات به انزوای فزاینده رژیم منجر شد و چندین کشور، از جمله کشورهای منطقه، تجاوز را محکوم کردند و از تبعات آن بر خود نگران بودند و آن را نقض قوانین بینالمللی دانستند. ایالات متحده نیز به دلیل حمایت مستقیم خود با انتقاداتی در سازمان ملل مواجه شد.
خسارات ایران در سوریه و لبنان، علیرغم شدتشان، مانع از ایجاد معادله بازدارندگی جدید توسط ایران نشد. سقوط رژیم اسد و ترور نصرالله ایران را به تکیه بیشتر بر توانمندیهای داخلی سوق داد و عزم آن را برای مقابله با رژیم تقویت کرد. این پیامدها توازن قدرت منطقهای را بازسازی کرد و جایگاه ایران را بهعنوان قدرتی مقاوم و قادر به تحمل چالشها تقویت نمود.
به سوی مرحلهای جدید از درگیری
تجاوز صهیونیستی به ایران در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ صرفاً یک رویداد نظامی مانند جنگهای پیشین رژیم نبود، بلکه لحظهای سرنوشتساز بود که قواعد درگیری در خاورمیانه را بازنویسی کرد. علیرغم تلاش رژیم برای بهرهبرداری از سیاست بهاصطلاح تضعیف ایران با سقوط رژیم اسد و ترور آیتالله نصرالله، پاسخ قدرتمند تهران استحکام نظامی و سیاسی آن را اثبات کرد. این عملیات جاهطلبی رژیم برای هژمونی منطقهای را آشکار کرد، اما همچنین محدودیتهای این جاهطلبی را در برابر ایران و متحدانش نشان داد.