یادداشت

ادبیات سیاسی و تمثیل

دکتر سیدمهدی حسینی، دکتری علوم سیاسی

 

ادبیات به عنوان ابزار بیان دیدگاه و تفکر انتقادی و تبیین رویداد و تحلیل قدرت و … همواره مورد توجه سیاست پژوهان بوده است.

هرگاه دو چیز یا دو رخداد از یک یا چند جهت با هم شباهت کامل داشته باشند، برای تجسم یکی می توان به دیگری اشاره نمود، و رویداد را با بیانی روشن تر فهم پذیر ساخت.

بر همین اساس، اهل فن دانشِ منطق را بر سه پایه (قیاس، استقراء، تمثیل) استوار ساخته اند. …

مراد از تمثیل “پی بردن از امور جزئی به امور جزئی دیگر” است.

تمثیل در ادبیات سیاسی برای انتقال  مفاهیم پیچیده و چالش زا کاربردی بی نظیردارد.

به عنون مثال چنان که “گی روشه” در کتاب تحول اجتماعی نشان می دهد:

«جامعه شناسان “پدیده ی اجتماعی” را نه مثل یک عکسبردارکه تنها یک لحظه را عکسبرداری می کند؛ بلکه به مثابه فیلمبردار، “حرکت انسان ها و جریان حوادث مهم تاریخی” را در طول زمان فیلم برداری کرده اند.»

چنین خوانشی از تمثیل ؛ ابزاری مهم و توصیف کننده برای درک و فهم هر چه درستتر و دقیقتر  از  فضای حاکم برای این روزهای سیاست بین الملل نیز فراهم می کند.

از رهگذر این “دست افزارِ ادبی” هرگاه اندیشه ی نامحسوس وذهنی رختِ جمله بپوشد و عینی و دیداری شود آسانتر فهم خواهد شد.

یعنی تمثیل با کوتاه سازی راه استدلال و نشان دادن راه میانبر به انتقال معنا و مفهوم و نتیجه گیری کمک می کند. همین امر گنجینه ی ادب فارسی را برصدر ادبیات جهان نشانده و هر اهل ذوقی را مسحور نبوغ گرانمایه ی سخنگویان وجدان ایرانی” فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ و …” ساخته است:

یقیین بدان که زِپاکیزگیست پیوسته

به جانِ پاکِ رسول از خدا و خلق درود

یا

خلق همه یکسره نهالِ خدایند

هیچ نه برکن از این نهال و نه بشکن

کیست که نداند ایرانیان همواره سربلند حتی لحظه و دَمی ازحضور فعال آن آینه های ضمیر درونی خود؛ غافل نمی مانند حضورشان را در گوشه گوشه ی زندگی رومره و زوایای مختلت روحی و اجتماعی مشاهده می کنند. …

چنان که گذشت:

درحوزه ی مطالعات اجتماعی و اندیشه ورزی غربی نیز برخی صاحب نظران منطق درونی رویداد های سر نوشت ساز را دقیقا مثل یک فیلمبردار، به صورتی مستند و خدشه ناپذیر در قالب تمثیل های کوتاه و گویا تبیین کرده اند.

از جمله فیلسوف آلمانی “ایما نوئل کانت” در بحث از رهیافت و روش روشنگری و لزوم اطاعت از “ناوبری کار آزموده” در دریای طوفانی و فرمانده ای دلیر در میانه میدان؛ از تمثیل کوتاه و گویا ی فرمانده و نیروی نظامی بهره می گیرد:

« اگرفرد نظامی که از فرمانده فرمانی دریافت می کند؛ در سر خدمت در باره ی نتیجه بخش بودن یا سودمندی آن به جدل بپردازد؛ کاری است زیانبار، او باید فرمان ببرد.»

پر واضح است که هرپدیده ی خاص اجتماعی حاصل تجمع شرایطی مختلف است و از زوایای گوناگون می توان به یک رخداد نگریست.

در همین راستا به عنوان مثال:

نویسنده ی روسی” لئو تولستوی” از افتادن سیب از درخت سخن گفته است:

«گیاه شناس که بدنبال تحقیقات خود؛ معتقد است سقوط سیب به علت فساد یاخته های دُم آن  است به همان اندازه درست می اندیشد؛ که کودکی که زیر درخت ایستاده و معتقد است که سیب به آن علت افتاده که او می خواسته آن را  بخورد و دعا کرده است که بیفتد.»

به هر حال، مطالعات اندیشه و اجتماع وامدار زبان و ادبیات والای فارسی و تمثیلهای آن هستند؛ چرا که به بسان پارچه ای زربافت و اصیل برای اهداف خاص تربیت و تزکیه و  تعلیم و تعلم طراحی شده اند. …

از گنجیه ی قیمتی دُرِّ لفظ دری” تمثیل زنبور برای ایجاد آگاهی  و اصلاح نظام فکری و آموزش و پرورش و حتی درک و فهم “به شیوه ای متفاوت عمل کردنِ طبقه ی نو آیین” به کار گفته می شود؛ یعنی:

«رفتار جمعی اعضای این نسل در شبکه های اجتماعی؛ به رفتار زنبورها تشبیه شده است که حول موضوع های مورد علاقه مشترک شان گردهم می آیند.»

از همین روست که جامعه شناسی سیاسی در عصر دیجیتال برای:

–           ساده سازیِ مفاهیم پیچیده

–          درک “منطق درونیِ واقعیتِ مجازی”

و تأثیر اثیری تغییر و تحولات حاصل از مقتضیات این زمان به کلام “سقراط” استناد می کند؛ دانای یونان باستان  به صراحت گفته بود:

« کار من با مردم شهر است و بس، من با درختان صحرا سرو کار ندارم.»

از این منظر:

شهر فراتر از « کلبه و خانه [که] برای حفظ از سرما و گرما و باد و باران و جهت تولید وتوالد  بنا شده» قرار می گیرد.

از متاخرین نیز “ژیل دلوز” برای فهم دورهمی در شهر مجازی و گپ و گفت درباره ی هر موضوع و تبادل انواع تجربه از مثال “ریزوم / شکل رشد افقی گیاه زنجبیل”  بهره گرفت.

تمثیل ریزوم با تأکید بر رشد افقی ریشه ها و مرکزگریزی می کوشد اذهان را متوجه آگاهی کاذب و خطر تباهی فکری  و توهمّات فریبنده و هذیان گویی و “رؤیا پرداز یِ واقعیتِ مجازی” کند و معنای دستور از بالا! را اگرچه نه حذف! بلکه بی تأثیر سازد. …

دُر فشانیِ” هانا آرنت” نیز جالب توجه است:

«زنبور عسل در ساختن خانه هایش روی دست معماران بلند می شود، اما آنچه بدترین معمار را از بهترین زنبور عسل متمایز می کند این است که “معمار ساختمانش را پیش از آن که در واقعیت بنا کند در تخیّل بالا می برد”.»

ایضا تأملاتِ “خوزه ارتگایی گاست”:

«دانش حیوان شناسی از این واقعیت شروع می کند که زنبور زرد منفرد و سرگردان زندگی می کند، در حالی که زنبور عسل ، به عکس، در خانه و در “گله ی” خود به سر می برد.»

کار عنکبوت نیز شبیه کارهای بافنده گان زبردست است …

اما این نکته بسیار در خور توجه است که:

« هر پرورش دهنده ی سگ و اسب و پرنده می داند که باید هدفی داشته باشد که راهنمای کوشش هایش باشد.»

صد البته که بنا بر فتوای “دانش حیوان شناسی” چنین واقعیت هایی:

هرقدر هم که اسرار آمیز و پیچیده به نظر می رسند؛ غیر قابل تغییر به صورت ساده تر برای فهم پذیری هستند! …

طرفه اینکه:

برخی از سیاست پژوهان آزاداندیش با تحلیل اندیشه های تصمیم گیران و تصمیم سازان رده های میانی در ساختارِکارگزاریِ سیاسی:

افراد«سلیم النفس و محافظه کار را کبوتر» و شخص مهاجم و تند را ” باز / شاهین”  و گروهی از سیاست پیشه گان فرصت طلب رانت خوار! را با عنوان لاشخور ها ! توصیف کرده اند. …

حسن ختام مطلب نیز اشاره ی  سخنگوی وجدان ایرانی به “تمثیلِ پیل” است:

پیل اندر خانه ی تاریک بود

عرضه را آورده بودندش هُنود

از برای دیدنش مَردم بسی

اندر آن ظلمت همی‌شد هر کسی

دیدنش با چشم چون ممکن نبود

اندر آن تاریکیش کف می‌بِسود

آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد

گفت همچون ناودانست این نهاد

آن یکی را دست بر گوشش رسید

آن برو چون بادبیزن شد پدید

آن یکی را کف چو بر پایش بسود

گفت شکل پیل دیدم چون عمود

آن یکی بر پشت او بنهاد دست

گفت خود این پیل چون تختی بدست

همچنین هر یک به جزوی که رسید

فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید

از نظرگه گفتشان شد مختلف

آن یکی دالش لقب داد این الف

در کف هر کس اگر شمعی بدی

اختلاف از گفتشان بیرون شدی

و به راستی که به لحاظ سیاسی؛ درهنگامه ی تاریکی و فقدان شمع:

«چوب را که برداری؛ گربه دزده حساب کارخودش را می کند و می گریزد!»

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا