عراق در قلب رویارویی: هدف قرار گرفتن رژیم موقت و جنگ شکننده پیشرو

نجاح محمد علی، روزنامهنگار محقق در امور ایران و منطقه:
تحولات شتابزدهای در منطقه غرب آسیا در جریان است و عراق خود را در مرکز این طوفان مییابد؛ نه تنها بهخاطر موقعیت جغرافیایی راهبردیاش، بلکه به این دلیل که بهعنوان یکی از ارکان اصلی محور مقاومت شناخته میشود. این موقعیت مرکزی، عراق را به نقطهای تبدیل کرده که در آن نبردی سخت میان نیروهای مقاومت – که برای حفظ کرامت و حاکمیت امت تلاش میکنند – و محور آمریکایی-غربی که از رژیم موقت حمایت کرده و از ابزارهای منطقهایاش برای تحمیل سلطه بهره میبرد، در جریان است. عراق با سابقه مبارزاتیاش و جایگاه سیاسی و نظامی سنگینش، تنها صحنهای برای درگیری نیست، بلکه عمق راهبردیای است که خطوط نبرد آینده را تعیین میکند؛ نبردی که سرنوشت آن با فلسطین اشغالی، لبنان، سوریه، یمن و ایران بههم گره خورده است.
این درگیری، محصول لحظهای کنونی نیست، بلکه امتداد تاریخ بلندی از تلاشهای غرب برای تکهتکه کردن منطقه و بازطراحی آن طبق منافع رژیم موقت و متحدانش است. عراق با تکیه بر میراث مقاومت و تجربه میدانیاش که از سالهای جنگ با تروریسم انباشته شده، به مانعی بزرگ در برابر این پروژهها تبدیل شده است. نقش عراق بهعنوان حلقه اتصال میان جبهههای مقاومت، آن را به هدفی مستقیم برای نیروهایی تبدیل کرده که بهدنبال منزوی کردنش هستند؛ چه از طریق فشارهای سیاسی، چه عملیاتهای امنیتی و چه تلاش برای بیثباتسازی داخلی.
تحولات امروز عراق را نمیتوان از روند تشدید تجاوزات علیه محور مقاومت جدا کرد. عملیاتهایی که رهبران مقاومت را در ایران هدف قرار دادند – از جمله ترورهای پیچیدهای که رژیم موقت در تهران انجام داد – تنها نمونههایی از آن چیزیاند که برای بغداد طراحی شده است. این عملیاتها با هدف ایجاد فلج سیاسی و نظامی انجام میشوند؛ با هدف قرار دادن چهرههای برجسته و نمادهای فکری و دینی، بهویژه آنهایی که ستون فقرات نظام سیاسی عراق را شکل میدهند. طرح روشن است: تضعیف عراق از درون، با هدف آمادهسازی زمینه برای سلطه خارجی تحت عناوینی فریبنده مانند «اصلاحات» یا «نجات ملی».
حذف رهبران بهعنوان مقدمهای برای کودتا
طرحی که عراق را هدف قرار داده، تنها به ترورها محدود نمیشود، بلکه هدفی گستردهتر یعنی مهندسی دوباره کل ساختار سیاسی را دنبال میکند. نخستین گام، حذف رهبران چارچوب هماهنگی است؛ کسانی که تپندهترین قلب توازن سیاسی در عراق را تشکیل میدهند. افزون بر آن، افراد برجستهای از جمله وزرا، استانداران، استادان دانشگاه، و نمادهای دینی و اجتماعی در فهرست اهداف قرار دارند. این عملیاتها تنها اقدامات امنیتی نیستند، بلکه بخشی از سناریویی بزرگترند که هدفش ایجاد خلأ سیاسی و پر کردن آن با دولتی ساختگی به نام «دولت نجات ملی» است؛ دولتی که در واقع ابزاری در دست قدرتهای خارجی خواهد بود و بر تخریب نهادهای عراقی و بازطراحی آنها بر اساس منافع واشنگتن، یافای اشغالی و مزدوران منطقهایشان نظارت خواهد کرد.
این سناریو پدیده جدیدی نیست. پیشتر در سوریه، یمن و حتی لبنان شاهد نمونههایی مشابه بودهایم که در آنها قدرتهای غربی با استفاده از ابزارهایی چون فشار اقتصادی، تحریم و عملیاتهای امنیتی تلاش کردند رژیمهایی وفادار به خود را سر کار آورند. اما چیزی که عراق را امروز متمایز میکند، استحکام داخلی آن است؛ استحکامی که در قالب حشد شعبی، چارچوب هماهنگی و پاسخ ملت عراق به فتوای جهاد کفایی صادره از سوی آیتالله سیستانی تجلی یافته است. همین استحکام است که هرگونه تلاش برای شکستن عراق را به اقدامی بسیار پرهزینه – هم در سطح سیاسی و هم نظامی – تبدیل میکند.
آنچه عراق را در این مرحله به هدفی مستقیم تبدیل کرده، توانمندیهای پیشرفته نظامی آن است که تهدیدی واقعی برای رژیم موقت محسوب میشود. موشکها و پهپادهایی که گروههای مقاومت عراق طی سالهای اخیر توسعه دادهاند، تنها سلاحهایی سنتی نیستند، بلکه ابزارهای بازدارندگی راهبردیای هستند که قادر به اصابت دقیق به اهداف دوردستاند. این توانمندیها، عراق را در کنار مقاومت لبنان و نیروهای مسلح یمن به یک بازیگر اصلی در هرگونه نبرد نظامی آینده تبدیل میکند. همین واقعیت است که تلاشهای رژیم موقت و متحدانش برای منزوی کردن عراق از طریق فشار دیپلماتیک یا عملیاتهای اطلاعاتی را توجیه میکند.
عراق: دروازه تمام معادلات نظامی منطقه
موقعیت جغرافیایی عراق، آن را نهتنها به یک نقطه ثقل راهبردی، بلکه به دروازه تمام معادلات نظامی منطقه تبدیل کرده است. مرزهای مشترکش با سوریه، اردن، عربستان و کویت، بهعلاوه نزدیکیاش به خلیج فارس، آن را به نقطهای کلیدی در هر سناریوی نظامی یا سیاسی بدل ساخته است. پیوند ارگانیک آن با محور مقاومت اهمیت دوچندانی به آن میبخشد؛ چراکه حلقه اتصالی میان لبنان، سوریه و ایران محسوب میشود. از اینرو، منزوی کردن عراق اولویتی راهبردی برای قدرتهای غربی و رژیم موقت است.
فشارهایی که عراق با آن مواجه است، بخشی از یک پازل کاملاند. پیامهای تهدیدآمیزی که به دولت عراق رسیده و توسط بازیگران منطقهای چون جمهوری آذربایجان – که اکنون به متحدی راهبردی برای رژیم موقت و نظام جدید در سوریه بدل شده – منتقل شدهاند، حاوی هشدارهای صریحی در خصوص ممنوعیت انجام هرگونه عملیات مقاومتی از خاک عراقاند. این پیامها نه تهدیدهای صرف دیپلماتیک، بلکه بخشی از راهبردی جامع برای مجبور کردن عراق به عقبنشینی و سکوت است. اما این مسیر، در تضاد کامل با اراده ملت عراق قرار دارد؛ ملتی که در طول تاریخ ثابت کرده تصمیمهای مقاومتیاش ناشی از اعتقاد به کرامت و حاکمیت است، نه از محاسبات محدود دولتی.
داعش: نیزه جدید آمریکایی
احیای دوباره داعش و دیگر گروههای تروریستی در این مقطع زمانی، اتفاقی تصادفی نیست. این گروهها ابزارهایی برای ایجاد هرجومرج و توجیه دخالتهای خارجیاند. حرکت دادن داعش در بیابانهای سوریه و تسهیل عبور عناصر آن به غرب عراق، در جهت بازسازی سناریوی ۲۰۱۴ اما با اهدافی نو است؛ اهدافی که حول محور تضعیف محور مقاومت میچرخند. این عملیاتها با هماهنگی دستگاههای اطلاعاتی خارجی و برخی گروههای سوری همسو با رژیم موقت – مانند گروه تحت فرمان جولانی – اجرا میشوند؛ جولانیای که تلاش دارد با ایفای نقش قربانی داعش، خود را از مسئولیت حملات آینده تبرئه کند.
انفجار اخیر در کلیسای مار الیاس در دمشق پرده از این رویکرد برمیدارد؛ داعش اینبار ابزاری برای ارسال پیامهای خونین و آزمون واکنشهاست. این عملیاتها نه تصادفیاند و نه پراکنده؛ بلکه بخشی از نقشهای هماهنگاند که هدفش بیثباتسازی عراق و سوریه و منحرف کردن توجه نیروهای مقاومت از مقابله با رژیم موقت است. آنچه این وضعیت را خطرناکتر میسازد، پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتیای است که این گروهها از قدرتهای خارجی دریافت میکنند؛ موضوعی که آنها را به ابزاری مؤثر برای ضربه به جبهه داخلی و تضعیف انسجام ملی تبدیل کرده است.
گزینه مقاومت: پایداری و بازدارندگی
با وجود همه این چالشها، عراق همچنان جبههای منسجم و استوار باقی مانده است. حشد شعبی که در نبرد با داعش به سپری ملی بدل شد، امروز یکی از ستونهای اساسی راهبرد بازدارندگی به شمار میرود. این حشد، با پشتیبانی مردمی گسترده و تجربه میدانیاش، نهتنها یک نیروی نظامی، بلکه تجلی ارادهای مردمی است که ریشه در ایمان و باور به حاکمیت دارد. گفتمان انگیزشیای که امروز در عراق تقویت میشود و بر آگاهی ملی و اعتقادی تمرکز دارد، بازتاب همان تحصینی است که عراق را به دژی نفوذناپذیر بدل کرده است.
تلاش برای تضعیف حشد شعبی – چه از طریق فشارهای سیاسی، چه از طریق کمپینهای رسانهایای که مقتدی صدر رهبری آن را بر عهده دارد – موفق نخواهد شد. ملت عراق که به فتوای جهاد کفایی لبیک گفت، اثبات کرده که نه با جنگندهها شکست میخورد، نه با تحریمهای اقتصادی، نه با گروههای تروریستی. این روحیه مقاوم است که هرگونه تلاش برای فروپاشی داخلی عراق را ناکام میگذارد؛ همانگونه که توطئههای سرنگونی ایران و مقاومت در لبنان و فلسطین نیز به شکست انجامیدند.
فراتر از عراق: نبرد اصلی هنوز آغاز نشده است
هدف قرار دادن عراق، نقطه پایان نیست؛ بلکه آغازی برای مرحلهای خطرناکتر است که هدف نهاییاش، نابودی کامل محور مقاومت است. ضرباتی که برای بغداد تدارک دیده شدهاند، مقدمهایاند برای تنش با لبنان یا ایران؛ و چهبسا برای رویارویی فراگیر با رژیم موقت. به همین دلیل، تحکیم سیاسی، نظامی و مردمی عراق، و مقابله با جنگ نرم علیه حشد شعبی، تنها راه شکست این سناریوهاست.
عراق، چنانکه رهبران مقاومت میخواستند، قلب تپنده شرق باقی خواهد ماند و خط مقدم دفاع از کرامت و حاکمیت خواهد بود. هرگونه حملهای به آن با واکنشی یکپارچه از سوی تمام جبهههای محور مقاومت روبرو خواهد شد؛ جبهههایی که امروز دارای دیدگاهی واحدند: مقاومت، تنها راه مقابله با سلطه و اشغال است. وحدت میان این جبههها – از فلسطین تا لبنان، از سوریه تا یمن و ایران – قویترین سلاح در برابر رژیم موقت و متحدانش است. عراق، با تاریخ مبارزاتیاش و اراده آهنینش، در این نبرد ایستادگی خواهد کرد و نیزه پیشبرنده در جنگ بزرگ پیشرو خواهد بود.