واحد سیاسی

روی پایان جنگ با ایران حساب نکنید… تهران قوی‌تر از آن است که تصور می‌کنند

✍️نجاح محمد علی، روزنامه‌نگار محقق در امور ایران و منطقه‌:

 

جنگ تمام نشده است. این حقیقتی است که خردمندان آن را درک می‌کنند، اما کسانی که گمان می‌برند توازن به نفع متجاوزان تغییر کرده، یا آن را نادیده می‌گیرند یا خود را به نادانی می‌زنند. آتش‌بس میان ایران و دشمنانش چیزی جز یک توقف موقت و پوشالی نیست، پر از مین‌های سیاسی و نظامی فعال. توهم «پایان» چیزی نیست جز یک فریب تاکتیکی برای بازتنظیم صفوف، در حالی‌که طرح اصلی هنوز ادامه دارد: این جنگی فرسایشی است برای نابودی استقلال، حاکمیت و تصمیم‌گیری ملی.

همان‌طور که روسیه برای دفاع از امنیت ملی خود در اوکراین جنگید، ایران نیز نبرد خود را از موضع دفاع از موجودیت، حاکمیت، هویت و تمام ارزش‌های تمدنی خود آغاز کرده است؛ در جایگاهی راهبردی در قلب آسیای غربی و مرکزی.

رهبری ایران، که ادامه‌دهنده اصیل انقلابی است که بیش از چهار دهه دوام آورده، این نبرد را نه از سر عطش به قدرت نظامی یا میل به سلطه، بلکه از موضع مسئولیت ملی در برابر پروژه تجزیه‌ای آغاز کرده که توسط قدرت‌هایی با اهداف استعماری هدایت می‌شود.

صدای سما

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا که در دومین دوره ریاست‌جمهوری خود با چالش‌های داخلی بی‌سابقه‌ای روبروست، به‌دنبال یک پیروزی نظامی فوری است تا آن را برای نجات حزب خود در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره بهره‌برداری کند. به همین دلیل، تیر خود را به سوی ایران پرتاب کرد به امید اینکه این ماجراجویی درهای افتخار رسانه‌ای و سیاسی را به رویش بگشاید، اما واقعیت پیچیده ایران و قدرت بازدارندگی منطقه‌ای‌اش را نادیده گرفت. آن‌چه در مقابلش یافت، جمهوری‌ای بود که کلید توازن منطقه‌ای را در اختیار دارد، نه از تهدیدها می‌هراسد و نه در برابر زور عقب‌نشینی می‌کند.

آنچه ترامپ امروز انجام می‌دهد، ما را به یاد پرل هاربر یا جنگ‌های بوش پسر می‌اندازد. تصمیمات او برآمده از راهبردی عمیق نیست، بلکه حاصل محاسبات سطحی و داخلی کوتاه‌بینانه است. این وضعیت سیاست خارجی آمریکا را به خطر انداخته و آنچه از اعتبار اخلاقی‌اش در عرصه جهانی باقی مانده را از بین برده است. ترامپ دیپلماسی چندجانبه را نابود کرده، متحدان اروپایی را کنار زده و راه را برای ترورها و تخریب‌های هدفمند باز گذاشته است.

اما سرچشمه اصلی تجاوز فقط در واشنگتن نیست، بلکه در شخصیتی جنگ‌طلب و بیمار خلاصه می‌شود: نخست‌وزیر رژیم اشغالگر، بنیامین نتانیاهو. این مرد که به جنگ اعتیاد دارد و در خون‌ریزی سرمایه‌گذاری می‌کند تا در قدرت باقی بماند، صلح را تهدیدی می‌بیند نه فرصت. از سال‌ها پیش، حملات متعددی را از غزه تا لبنان، از سوریه تا اعماق ایران، تحت عنوان «نبرد میان جنگ‌ها» هدایت کرده است. او در استمرار تنش و ویرانی فرصتی می‌بیند برای سرکوب مخالفان داخلی و سرپوش نهادن بر شکست‌های بزرگش، به‌ویژه پس از ناتوانی کامل در مهار عملیات مقاومت در ۷ اکتبر ۲۰۲۳.

یکی از خطرناک‌ترین اقدامات نتانیاهو، با هماهنگی نهادهای اطلاعاتی غربی، تکیه بر سقوط نظام جمهوری اسلامی از درون بود. او با قمار سیاسی روی تحریک خیابان ایرانی، دامن زدن به تنش‌های قومی، مذهبی و اجتماعی، فشار اقتصادی، خرابکاری، حملات سایبری و تبلیغات روانی سنگین در فضای مجازی شرط بست. مخاطب او نسل جوانی بود که با وعده‌های توخالی از «آزادی غربی» فریب داده شود تا کشور در آشوب فرو رود.

اما آنچه نتانیاهو و حامیانش از آن غافل بودند، این واقعیت است که ملت ایران با وجود تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی، از درک تاریخی عمیقی برخوردار است و می‌داند که تجاوز خارجی صرفاً یک نظام سیاسی را هدف نگرفته، بلکه عزت ملی، استقلال و تمامیت سرزمینی را نشانه رفته است. نتیجه چه شد؟ بر خلاف انتظارشان، نه تنها فروپاشی در کار نبود، بلکه شاهد موج تازه‌ای از انسجام و بازگشت به روحیه انقلابی و عزت تاریخی بودیم که ملت ایران در برابر استعمار و سلطه‌طلبی تجربه کرده است.

نتانیاهو تصور کرد می‌تواند با موج اعتراضات موج‌سواری کند، اما نفهمید که ملت ایران ممکن است اعتراض کند، نقد کند و خواهان اصلاح شود – همان‌طور که هر ملت زنده‌ای چنین می‌کند – اما اجازه نخواهد داد قدرت‌های بیگانه از دردهایش برای نابودی وطن سوءاستفاده کنند. از همین رو، قمار او با شکست روبرو شد، و توهم تغییر نظام با حمایت خارجی به زباله‌دان تاریخ رفت.

جالب آنکه این اشتباه محاسباتی، نه تنها به تضعیف نظام منجر نشد، بلکه به تعمیق مشروعیت آن انجامید. هنگامی‌که ماهیت توطئه و نقش مستقیم بازیگران خارجی در راه‌اندازی شبکه‌های رسانه‌ای تحریک‌آمیز و گروه‌های خرابکار داخلی برای مردم روشن شد، پاسخ ملت ایران اتحاد، بازسازی اعتماد به نهادها و مشارکت دوباره در پروژه دفاع ملی بود.

تکیه بر فروپاشی ایران از درون یا تحریک خیابان در لحظه تهاجم خارجی، نه تنها یک اشتباه تاکتیکی، بلکه نشانه نادانی نسبت به مردمی است که انقلاب کردند، با تجاوز ایستادند و در برابر خیانت جهانی راه خود را ساختند و نیرومندتر شدند.

و اما ادعاهایی درباره اینکه ایران مخفیانه در حال ساخت سلاح هسته‌ای است یا می‌خواهد آن را از کشور ثالثی بخرد، چیزی نیست جز تبلیغات سیاه بی‌اساس که نه از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تأیید شده و نه حتی از نهادهای اطلاعاتی آمریکایی. هدف اصلی از این دروغ‌ها، فراهم‌کردن بهانه‌ای برای حمله به ایران قبل از آن است که تهران بتواند در حوزه اقتصادی یا راهبردی به دستاوردی برسد. با این حال، ایستادگی ملت ایران و حمایت گسترده از نظام سیاسی تحت رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، تمام این شرط‌بندی‌ها را به شکست کشاند.

آنچه بیشتر تعجب‌آور است، سکوت جامعه جهانی در برابر تجاوز آشکار به حاکمیت ایران است، گویی ایران خارج از چارچوب قوانین بین‌المللی قرار دارد. این سکوت، اعتماد ملت‌های مظلوم به نظام بین‌الملل را از بین می‌برد و بازگشت به میز مذاکره را بی‌معنا می‌سازد. ایران با هر توهینی مصمم‌تر می‌شود تا استقلال واقعی خود را از ساختارهای سلطه‌گر غربی بازیابد.

روی سکوت ایران حساب نکنید، روی ترس او شرط نبندید، و بر تفرقه در محور مقاومت دل نبندید. آنچه اتفاق افتاد فقط یک مرحله از نبردی طولانی است که فقط با شکست پروژه سلطه پایان خواهد یافت. در حالی‌که نتانیاهو در خون سرمایه‌گذاری می‌کند و ترامپ به دنبال پیروزی انتخاباتی در کنگره است، ایران با آرامش و اعتماد، در حال ساخت آینده خود، بازپس‌گیری حقوق خود و حفاظت از امت اسلامی است.
جنگ تمام نشده است… اما پایان آن آن‌گونه که دشمنان می‌خواهند نخواهد بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا