واحد سیاسی

در قلب توطئه: چرا حضور ایران و مقاومت در سوریه یک ضرورت راهبردی بود؟

نجاح محمد علی، روزنامه‌نگار محقق در امور ایران و منطقه‌

 

در یکی از پیچیده‌ترین جنگ‌های ژئوپلیتیکی قرن بیست و یکم، سوریه به میدان نبرد بین‌المللی و منطقه‌ای تبدیل شده است، جایی که محورهای متخاصم بر خاک آن در حال رقابت‌اند. سوریه شاهد بزرگ‌ترین توطئه نظامی، رسانه‌ای، مذهبی و اطلاعاتی بود که با هدف تجزیه یک کشور مستقل طراحی شده بود؛ توطئه‌ای که با حمایت پایتخت‌های غربی و عربی، از طریق فتواها، پول و سلاح، جوانان را به جنگ نیابتی علیه دولت سوریه سوق داد.

با به قدرت رسیدن احمد الشریع (جولانی سابق) به‌عنوان رهبر دولت انتقالی در سوریه و ظهور آنچه «عادی‌سازی مورد انتظار» با رژیم صهیونیستی تحت حمایت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، خوانده می‌شود، ابعاد یک معامله مشکوک برای بازطراحی منطقه به نفع اشغالگران آشکار می‌شود. این معامله که با جوهر دلارهای نفتی در پایتخت‌های نفت و گاز امضا می‌شود، خیانت قرن است که نه‌تنها سوریه، بلکه غزه، قدس و جنوب لبنان را هدف قرار داده و تلاش دارد محور مقاومت را نابود کند و البته ایران را نشانه گرفته است.

صدای سما

۱. مداخله مشروع… نه اشغال و نه سلطه

مداخله حزب‌الله و ایران در سوریه، برخلاف آنچه رسانه‌های غربی و خلیجی تبلیغ کردند، اشغال یا دخالت در امور یک کشور دیگر نبود، بلکه پاسخ به ندای وظیفه دفاعی در لحظه‌ای از خیانت منطقه‌ای و بی‌تفاوتی جهانی بود. گروه‌های مسلح، از جمله «هیئت تحریر الشام» به رهبری احمد الشریع، نماینده اراده مردم سوریه نبودند، بلکه ابزارهایی در پروژه‌ای تخریبی بودند که از سوی واشنگتن، رژیم صهیونیستی، آنکارا، ریاض و دوحه حمایت می‌شدند. ایران، که از سال ۲۰۰۶ با سوریه پیمان دفاع مشترک دارد، درک کرد که سقوط دمشق صرفاً تغییر رژیم نیست، بلکه گامی برای تجزیه محور مقاومت از تهران تا بغداد، بیروت و غزه است. استقامت سوریه با حمایت ایران و حزب‌الله این طرح را ناکام گذاشت و تمامیت ارضی آن را حفظ کرد.

۲. از «بهار» تا ویرانی: توطئه‌ای که با نخ‌های نرم بافته شد

تحت شعارهای «آزادی» و «دموکراسی»، نفوذ استراتژیک به جوامع عربی صورت گرفت. اسناد غربی، مانند طرح «جدایی پاک»، نشان داد که جنگ در سوریه انقلاب مردمی نبود، بلکه استنزافی برنامه‌ریزی‌شده برای تقسیم سوریه به کانتون‌های طایفه‌ای وابسته به محورهای غربی و صهیونیستی بود. این طرح شامل حمایت از گروه‌های تروریستی مانند «داعش» و «جبهه النصره» بود که بعداً به «هیئت تحریر الشام» تبدیل شدند. اگر ایران و حزب‌الله مداخله نکرده بودند، سوریه مدت‌ها پیش به سرنوشت لیبی دچار شده بود: کشوری شکست‌خورده بدون ارتش ملی، بدون حاکمیت و بدون تصمیم مستقل.

۳. بازدارندگی واقعی در برابر اشغال از قصیر و زبدانی آغاز شد

در لحظات حساسی که گروه‌های تکفیری به دمشق نزدیک شده بودند، حزب‌الله در نبردهای قصیر و زبدانی ایستاد و با آنچه «ارتش صهیونیستی با ریش بلند» توصیف شد، یعنی گروه‌هایی که از رژیم صهیونیستی حمایت می‌شدند، مقابله کرد. این نبردها علیه مردم سوریه نبود، بلکه علیه پروژه‌ای تجزیه‌طلبانه بود که از اتاق‌های عملیات اردن، ترکیه و رژیم صهیونیستی هدایت می‌شد. با فداکاری‌های انجام‌شده، توازن قوا تغییر کرد و این امر نگرانی رژیم صهیونیستی، عربستان و ترکیه را برانگیخت، زیرا شکست طرح آنها به معنای بقای سوریه در محور مقاومت و تبدیل آن به پایگاهی استراتژیک برای بازدارندگی بود.

۴. از حلب تا قدس… سنگر یکی است

نبردهای حلب، بوکمال و دیرالزور از نبردهای مارون‌الراس، بنت‌جبیل یا غزه جدا نبودند. این یک نبرد واحد در یک سنگر است که هدفش حفاظت از امت در برابر سلطه صهیونیستی است. کسی که از حرم حضرت زینب در دمشق دفاع می‌کند، همان کسی است که بر دیوارهای قدس ایستاده است. رژیم صهیونیستی با حمایت واشنگتن و برخی پایتخت‌های عربی، حملات خود را برای تخریب وجهه ایران و حزب‌الله تشدید کرد و تلاش کرد مقاومت را از پایگاه مردمی‌اش جدا کند. اما استقامت مردم سوریه و فداکاری‌های مقاومت تا همین اواخر این تلاش‌ها را ناکام گذاشت.

۵. عادی‌سازی مورد انتظار: خیانت قرن تحت حمایت ترامپ

با به قدرت رسیدن احمد الشریع در دولت انتقالی سوریه پس از سقوط رژیم بشار اسد در دسامبر ۲۰۲۴، نشانه‌های «عادی‌سازی» با رژیم صهیونیستی تحت حمایت دونالد ترامپ پدیدار شد. این معامله، که خیانت قرن نامیده می‌شود، در پایتخت‌های نفت و گاز با جوهر دلارهای نفتی امضا می‌شود و هدفش بازطراحی نقشه منطقه است. گزارش‌های رسانه‌ای، از جمله آنچه در روزنامه‌های عبری در یافای اشغالی منتشر شده، نشان می‌دهد که این توافق شامل واگذاری رسمی بلندی‌های جولان به اشغالگران و تبدیل آن به پارک گردشگری در ازای حمایت رژیم صهیونیستی از رژیم شریع و تثبیت او در قدرت است.

کشورهای عربی بانفوذ در خلیج فارس هزینه‌های «بازسازی» مشروط به اخراج نهایی ایران و حزب‌الله را می‌پردازند، در حالی که ترکیه بر سر شمال سوریه معامله می‌کند و در ازای سکوتش امتیاز می‌گیرد. این معامله به جنوب لبنان نیز گسترش یافته است، جایی که سند «باراک-بن فرحان» خواستار خلع سلاح حزب‌الله شده و با وعده‌های سپرده‌های مالی و گردشگری تزئین شده است.

رژیم صهیونیستی یگان‌های خود را در شمال جلیل برای حمله احتمالی آماده می‌کند. در غزه و کرانه باختری، اراضی با بمباران و شهرک‌سازی بلعیده می‌شود، در حالی که نفت عربی «صلح ابراهیم» را تبلیغ می‌کند و گاز به عسقلان پمپاژ می‌شود. ترکیه، که شعار حمایت از غزه را سر می‌داد، اکنون اطلاعات اطلاعاتی با اشغالگران تبادل می‌کند و دروازه شمال سوریه را در ازای منافع کردی تأمین می‌کند. بدین ترتیب، مرزهای جدیدی با طعم سایکس-پیکو ترسیم می‌شود، جایی که جولان فروخته می‌شود، جنوب لبنان تهدید می‌شود، غزه خفه می‌شود و قدس از نمادین بودنش تهی می‌گردد.
جزئیات سند «باراک – بن فرحان»

توم باراک (Tom Barrack): فرستاده غیررسمی و دوست شخصی ترامپ، تاجر لبنانی‌تبار که نقش محوری در پشت صحنه در شکل‌دهی به سیاست دولت ترامپ در خاورمیانه، به‌ویژه در آماده‌سازی زمینه برای توافق‌نامه‌های ابراهیم و هماهنگی امنیتی عربی-صهیونیستی ایفا کرد. امیر یزید بن فرحان آل سعود: شخصیتی نزدیک به حلقه‌های تصمیم‌گیری در عربستان که گمان می‌رود در مذاکرات امنیتی-سیاسی غیرعلنی درباره لبنان و سوریه مشارکت داشته و با مقامات آمریکایی و صهیونیستی ارتباط ویژه‌ای داشته است.

🔻 سند «باراک – بن فرحان» نماد:

معامله‌ای سه‌بعدی:

۱. عادی‌سازی در برابر تضعیف مقاومت: این سند پیشنهاد می‌دهد که عادی‌سازی روابط سعودی-صهیونیستی یک گام به پیش برود، در ازای اقدامات تدریجی در لبنان و سوریه برای خلع سلاح حزب‌الله و کاهش نفوذ ایران.

۲. دخالت در توازن لبنان: از طریق این سند، ایده‌هایی درباره «بازسازی نظام لبنان»، شاید پیشنهاد «بی‌طرفی» لبنان و مرتبط ساختن بازسازی و کمک‌های خلیجی با تضعیف نقش مقاومت در جنوب و بقاع مطرح شده است.

۳. تضمین برای رژیم صهیونیستی: توم باراک صدای صهیونیستی در دولت ترامپ بود و اطمینان داد که در بلندمدت هیچ تهدیدی از جنوب لبنان و جولان وجود نداشته باشد، چه از طریق توافقات یا رویارویی‌های نرم.

🔻 معنای عمیق سند: این یک سند مکتوب نیست، بلکه یک تفاهم ضمنی و محرمانه است که در مراحل مختلف در جلسات محرمانه بین شخصیت‌های سعودی تأثیرگذار (مانند یزید بن فرحان)، طرف‌های آمریکایی نزدیک به تل‌آویو (مانند توم باراک) و افسران امنیتی و فرستادگان صهیونیستی که روی پرونده «صلح در برابر امنیت» کار می‌کنند، مورد بحث قرار گرفته است.

صدای سما

🧩 هدف نهایی:

خنثی‌سازی تدریجی جبهه‌های مقاومت بدون جنگ مستقیم از طریق:
محاصره اقتصادی
توافقات سیاسی
مشوق‌های مالی و خلیجی
و در صورت لزوم، تهدید به عملیات نظامی محدود برای «تکمیل طرح».

۶. پس از جنگ: چه کسی بازسازی می‌کند؟ چه کسی آینده سوریه را ترسیم می‌کند؟

کشورهای خلیج [فارس] و ترکیه از «بازسازی سوریه» سخن می‌گویند، اما این پیشنهادها از ابتدا مشروط به کنار زدن ایران و حزب‌الله است. این کشورها که تروریسم را تأمین مالی کردند، اکنون به دنبال تحمیل مهندسی ژئوپلیتیکی هستند که به نفع مطیعان و به زیان فداکاران است. اما سوریه، که خون فرزندانش را فدا کرد، لقمه‌ای آسان نخواهد بود.

مردم سوریه، که آگاهی‌شان تغییر کرده، می‌دانند کسانی که از آنها دفاع کردند، به منابعشان طمع نداشتند، در حالی که نظام جدید به رهبری شریع به سمت عادی‌سازی گرایش دارد و به ادعای خود به حمایت اقتصادی نیاز دارد. نظرسنجی مرکز مطالعات افکار عمومی سوریه نشان داد که ۷۰ درصد سوری‌ها معتقدند «صلح» با رژیم صهیونیستی ممکن است شرایط اقتصادی را بهبود بخشد، اما این امر سؤالاتی درباره هزینه‌های حاکمیتی ایجاد می‌کند.

۷. آنکه خواستار اخراج ایران از سوریه است، خونی مانند او تقدیم کند!

کسی که خواستار خروج ایران و حزب‌الله از سوریه است، باید پاسخ دهد: چند شهید تقدیم کرده؟ چند شهر را نجات داده؟ ایران و حزب‌الله نه برای طمع به منابع سوریه، بلکه برای نجات کشوری که در آستانه فروپاشی بود، وارد شدند. آنها در تاریک‌ترین لحظات در کنار ارتش سوریه ایستادند، در حالی که دیگران برای تجزیه‌اش برنامه‌ریزی می‌کردند. امروز، با «عادی‌سازی تحت نظارت»، واشنگتن و رژیم صهیونیستی به دنبال بهره‌برداری از شکنندگی سوریه‌اند. رفع تحریم‌ها توسط ترامپ در مه ۲۰۲۵، که شریع از آن استقبال کرد، نگرانی‌هایی از معامله‌ای که محور مقاومت را تضعیف و ایران و حزب‌الله را کنار می‌زند، برانگیخته است.

🔚 سخن پایانی: آنکه جولان را تسلیم کند، قدس را تسلیم خواهد کرد

تاریخ از ایران و حزب‌الله تجلیل خواهد کرد، هرچند بلندگوهای تحریف شدت بگیرند. کسی که دمشق را نجات داد، آخرین سنگر را پیش از سقوط منطقه در چنگال اشغال حفظ کرد. خیانت قرن، که در پایتخت‌های نفت و آنکارا امضا می‌شود، به دنبال تسلیم جولان، خفه کردن غزه و تهی کردن قدس از نمادین بودنش است.

اما خون شهدای قصیر، حلب، غوطه و بوکمال صدایی خواهد ماند که میدان‌ها را به لرزه درمی‌آورد. آنکه امروز کلید جولان را تسلیم کند، فردا کلید کعبه را واگذار خواهد کرد. امت آماده زمانی باشد که سنگ فریاد می‌زند و شعله مقاومت بار دیگر برافروخته می‌شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا