واحد سیاسی

ایران و فلسطین: به سوی دیدگاهی عقلانی مبتنی بر حق ملت‌ها در مقاومت

نجاح محمد علی، روزنامه‌نگار محقق در امور ایران و منطقه‌

 

با وجود تمام ناکامی‌ها و پروژه‌های عادی‌سازی و تسلیم که منطقه را در بر گرفته، فلسطین همچنان جایگاه خود را به‌عنوان مرکز درگیری و محور همسویی ارزشی و اخلاقی حفظ کرده است. هرچه تجاوز صهیونیستی علیه ملت فلسطین شدت می‌یابد، پرسش‌های قدیمی با شکل‌های جدید بازمی‌گردند:
چه کسی واقعاً از فلسطین حمایت می‌کند؟ و چه کسی با مسئله آن به‌عنوان ابزاری برای مذاکره یا شعارهای توخالی برخورد می‌کند؟
در میانه این جدال، تجربه ایران در قبال فلسطین شایسته بازنگری عقلانی، به دور از تنش و سیاسی‌کاری، به نظر می‌رسد.

صدای سما

مقاومت، انحراف از “مشروعیت” نیست

 

از زمان امضای توافق اسلو در سال ۱۹۹۳، صحنه فلسطین به دو مسیر موازی تقسیم شد: یکی مذاکره را تنها گزینه دانست و دیگری به مقاومت مسلحانه به‌عنوان حقی مشروع که قوانین بین‌المللی و عزت امت آن را تضمین می‌کند، پایبند ماند. این شکاف، ساختگی یا تحمیلی نبود، بلکه بازتابی ناگزیر از شکست مسیر مذاکره در توقف شهرک‌سازی، پایان اشغال یا بازگرداندن حداقل کرامت ملی بود.

از این‌رو، حمایت ایران از مسیر مقاومت نمی‌تواند به‌عنوان انحراف از “مشروعیت فلسطینی” توصیف شود، بلکه همسویی با معانی عمیق عدالت و حق تعیین سرنوشت است. آیا پایبندی به حق بازگشت و رد به‌رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی جرم است؟ یا جرم واقعی در هدر دادن این حقوق بر سر میز مذاکره با حامیان و خیال‌پردازان است؟ زیر سؤال بردن مشروعیت مقاومت تحت عنوان “مشروعیت” تنها به نفع کسانی است که به دنبال تصفیه قضیه فلسطین هستند.

ایران و گروه‌های فلسطینی: شراکت، نه سرپرستی

اغلب تبلیغ می‌شود که ایران از گروه‌های فلسطینی به‌عنوان ابزاری در راستای پروژه منطقه‌ای خود استفاده می‌کند. اما واقعیت کاملاً متفاوت است: گروه‌ها، به‌ویژه نیروهای مقاومت در غزه و کرانه باختری، به‌صراحت اعلام می‌کنند که حمایت ایران را با شرایط ملی فلسطینی، بدون وابستگی یا تبعیت، دریافت می‌کنند. ایران هیچ گروهی را به اتخاذ موضع مذهبی یا سیاسی در ازای حمایت ملزم نکرده، بلکه به این دلیل حمایت کرده که فلسطین شایسته آن است و دشمن مشترک است.

حمایت ایران – در لحظات خیانت عربی و جهانی – جزئی گذرا نبوده، بلکه یکی از ستون‌های بقا بوده است. بدون این حمایت، شاید مقاومت زیر خاکستر محاصره خفه شده بود. چه کسی می‌تواند انکار کند که موشک‌هایی که حاکمان را در یافای اشغالی و قدس شریف به وحشت انداختند، نتیجه دهه‌ها حمایت، توسعه و پشتیبانی لجستیکی نبودند؟ حتی فراتر از این، تلاش برای تقلیل این حمایت به “دستورکار خارجی” نه به ایران، بلکه به خود مقاومت که روزبه‌روز استقلال تصمیم‌گیری‌اش را ثابت می‌کند، توهین می‌کند.

خون ایرانی برای قدس

ایران به شعارها بسنده نکرد، بلکه برای فلسطین شهدا، فرماندهان و منابع مالی را، چه در خفا و چه آشکارا، تقدیم کرد. از شهید قاسم سلیمانی تا مهندسان پشتیبانی لجستیکی در عراق و سوریه، فرماندهان سپاه پاسداران و دانشمندان هسته‌ای که به دلیل نقششان در سیستم بازدارندگی که ایران و فلسطین را از هم جدا نمی‌داند، ترور شدند. این روند فزاینده‌ای از هدف قرار دادن ایران، از موضع ثابت آن در قبال قضیه فلسطین جدایی‌ناپذیر است.

تهدیدات مکرر دشمن صهیونیستی به ترور رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، گواهی بر این است که رأس هرم سیاسی در تهران، رأسی در جبهه دفاع از فلسطین است. کدام پروژه سیاسی در جهان امروز جرأت تحمل چنین هزینه‌ای را دارد؟ کدام نظام جرأت می‌کند آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی را به‌طور هم‌زمان برای مسئله‌ای که قرار است فراموش شود، به چالش بکشد؟

“أفی الله شک فاطر السماوات والأرض؟”
“آیا در خدایی که آسمان‌ها و زمین را آفریده شکی وجود دارد؟” چگونه می‌توان به کسی که ثابت‌قدم ماند در حالی که دیگران گریختند و هزینه‌های سنگینی برای دفاع از مقدس‌ترین مسائل پرداخت، بدگمان بود؟

 

دولت فلسطینی: هدفی مشترک، نه ابزاری برای معامله

اگرچه ایران رژیم صهیونیستی را به‌رسمیت نمی‌شناسد، اما هرگز با تأسیس دولت فلسطینی مخالفت نکرده، بلکه از اولین حامیان اعلام استقلال فلسطین در سال ۱۹۸۸ بود و پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۹۷۹ میزبان نمایندگان انقلاب فلسطین شد. ادعای اینکه ایران مانع “راه‌حل دو دولت” است، رد می‌شود، زیرا واقعیت می‌گوید: چه کسی واقعاً این راه‌حل را مختل کرد؟ آیا اشغالگر نبود که نقشه راه را رد کرد، توافق اسلو را ترور کرد و شهرک‌سازی را گسترش داد تا از دولت فلسطینی جز رویایی باقی نماند؟

موضع ایران بر آزادسازی سرزمین پیش از ترسیم مرزها، بازگرداندن حقوق پیش از ترسیم نقشه سیاسی و وحدت ملت فلسطین به‌جای سوءاستفاده از شکاف بین غزه و رام‌الله استوار است.

 

آگاهی عمومی فلسطینی: چه کسی در میدان با ماست؟

 

فلسطینی‌ها – از اردوگاه‌ها تا پاسگاه‌ها – می‌دانند که در اوج انزوا، تنها عده‌ای معدود کنارشان ایستادند. وقتی نظام‌ها مشغول تغییر ائتلاف‌هایشان بودند، معدود کسانی ماندند. از تهران تا صنعا، از بیروت تا بغداد، این پایتخت‌ها شریان‌های مقاومت را تشکیل دادند، نه به‌خاطر دخالت، بلکه به این دلیل که وجدان خود را رها نکردند. اما آن‌هایی که ترجیح دادند بر تپه‌ها بایستند یا بر سر میزهای ع adi‌سازی بنشینند، انتخاب خود را دارند و ملت‌ها حافظه خود را.
فلسطین شعاری گذرا در خطبه‌های جمعه یا پرونده‌ای مذاکراتی که در “فرایند صلح” مصرف شود، نیست. فلسطین معیار اخلاق سیاسی است و هرکس امروز کنار آن نایستد، جایی در آینده این امت ندارد.

چه کسی وقتی همه غایب بودند، با ما ماند؟

در زمانه فروپاشی معیارها و گم شدن قطب‌نما، رابطه ایران و فلسطین به‌عنوان الگویی ناب و ثابت برجسته می‌شود: موضع خریدنی نیست و اصل، قابل معامله نیست. طبیعی است که نظرات درباره تاکتیک‌ها متفاوت باشد، اما آنچه ثابت است این است که ایستادن در کنار ملتی تحت اشغال، جرم نیست، بلکه افتخار است.
خود دشمن این را می‌داند و به همین دلیل ایران را همیشه در صدر فهرست “تهدیدات وجودی” قرار می‌دهد. تهران نه معامله کرد، نه در پروژه‌های حواس‌پرتی و عادی‌سازی شرکت کرد و نه با قضیه تجارت کرد. بنابراین، آنچه فلسطین امروز نیاز دارد، وعده‌دهندگان نیستند، بلکه کسانی هستند که واقعاً هزینه می‌دهند و بدون ترس با جهان روبه‌رو می‌شوند.

و مهم‌تر از همه، خود فلسطینی‌ها حقیقت را می‌دانند. وقتی غزه بمباران می‌شود، جنین ترور می‌شود و قدس خفه می‌شود، کسی نمی‌پرسد چه کسی برگه‌های مذاکره را دارد، بلکه می‌پرسد چه کسی کرامت دارد. چه کسی وقتی همه غایب بودند، با ما ماند؟

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا