وقتی معادله تغییر میکند… درس ایران از میدان غزه

نجاح محمد علی، روزنامهنگار محقق در امور ایران و منطقه
در زمانی که دولتهای غربی و دستگاههای اطلاعاتی بهطور علنی یکدیگر را به شکست ضربات نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران متهم میکنند، میدان در جایی دیگر نزدیک — غزه — نشان میدهد که جهان وارد مرحله جدیدی از توازنها شده است.
آنچه امروز رخ میدهد، یک شکست استراتژیک دوگانه است:
کشف نظامی – اطلاعاتی:
گزارشهای اطلاعاتی آمریکایی تأثیر محدود ضربات علیه ایران را تأیید میکنند، با وجود آنکه مسئولان سابق و کنونی واشنگتن از «ویرانی کامل» سخن گفتهاند. این تضاد بین سیاست و اطلاعات یک جزئیات نیست، بلکه اعلام صریح شکست است که ناتوانی نظام نظامی در تحمیل واقعیتهای استراتژیک بر تهران را نشان میدهد.
لرزش اعتماد در محور دشمن:
این موضوع در اظهارات نگرانکننده ترامپ، ابراز تأسف برای رهبر کِیان اشغالگر، سردرگمی درباره محاکمه او و حتی تلاشها برای ارائه «طرحهای نجات» برای سربازانش در خطوط فرسایش دیده میشود.
شکست کنترل در میدان:
آنچه ارتش اردن درباره مقابله با بیش از ۱۵۰ پهپاد و موشک گفته است، نشاندهنده میزان درگیری منطقهای است که فراتر از جغرافیای فلسطین رفته و تأیید میکند مقاومت در استفاده از ابزارهای بازدارندگی فرامرزی مهارت یافته است. در حالی که کابوسها در مراکز تصمیمگیری امنیتی ادامه دارد، قدرتهای بزرگ تنها قادر به درخواست آرامش مشروط بر منافع سیاسی هستند.
نمونه غزه: آزمایشگاه بازدارندگی مردمی
در یک بخش کوچک محاصرهشده، مقاومت شجاع فلسطینی ثابت کرده است که قادر است تفاوت در امکانات را به نقطه ضعف دشمن تبدیل کند. سرباز اشغالگر آنجا نماد قدرت نیست بلکه نشان شکنندگی است. کمینهای تصویربرداری شده، همانطور که ابو عبیده بیان کرده است، اسناد گویایی شدهاند که در فنون مقاومت در برابر قدرت تدریس میشوند.
معضل آمریکا: چگونه بدون پذیرش شکست با ایران مذاکره کنیم؟
در شرایط شکست تأثیر نظامی و کارآمدی بازدارندگی ایرانی، واشنگتن امروز در حال بررسی ارائه بستهای وسوسهانگیز به تهران است که شامل حمایت از توسعه انرژی هستهای صلحآمیز و کاهش تحریمها میشود. این تغییر، هرچند پشت زبان منافع پنهان شده باشد، جز اعتراف صریح به شکست پروژه برخوردی و تجدید موقعیت اجباری پس از خسارات معنوی و استراتژیک نیست.
پیامهایی که تهران باید از آنها بیاموزد:
دشمن از موضع ضعف مذاکره میکند
همه آنچه غرب امروز ارائه میدهد «نیت خیر» نیست بلکه تلاشی برای به تأخیر انداختن فروپاشی کامل موجودیت رو به افول و بازگرداندن پروژه خود تحت عناوین فریبنده است. قبول مذاکره مشروط در این مرحله به معنای دادن فرصت برای نفسگیری به آنها است، نه بیشتر.
بازدارندگی واقعی را میدان میسازد نه سخنرانی
غزه جهان را با تصاویر حماسی از داخل زرهپوشها و نماهایی از سربازان فروپاشیده زیر آتش فقرا به چالش کشید. ایران، با ابزارهای خود، قادر است توازنی وسیعتر بسازد، نه با نمایشهای ظاهری بلکه با کارایی متمرکز و دقیق میدانی.
بر پایتختها تکیه نکنید، بلکه بر جبههها
تجربه ثابت کرده است که شرطبندی بر مذاکرات هیچ چیز را تعیین نمیکند. میدان است که نقشههای جدید را میکشد و توازنهای قدرت را شکل میدهد. تهران امروز فراخوانده شده است تا این روش را تثبیت کند و موفقیتهای منطقهای را به تحکیم داخلی و توسعه استراتژیک بازدارندگی تبدیل نماید.
خلاصه استراتژیک:
آنچه اتفاق میافتد درگیری سنتی میان دولتها نیست، بلکه مواجههای است میان نظام استقلال و نظام کنترل جهانی. از غزه تا تهران، خطوط آتش به هم پیوستهاند تا نشان دهند مردمی که به قضیه خود ایمان دارند شکست نمیخورند… حتی اگر محاصره شده باشند.
و این همان چیزی است که دشمن از آن میترسد: اینکه «ویروس کرامت» از کوچهای در غزه به همه خیابانهای امت سرایت کند. و شرق با معادلهای بیدار شود که میگوید:
کسی که در فقر شکستناپذیر است… در جنگ نیز شکستناپذیر است.
و ایران، با پروژه خود، در قلب این معادله است.
تشویقهای ترامپ… التماسهای پس از شکست
با بازگشت به آنچه گزارشهای شبکه CNN و دیگران از پیشنهاد کاخ سفید برای بستهای گسترده از مشوقها به ایران فاش کردهاند، این تنها یک پیشنهاد دیپلماتیک گذرا نیست، بلکه پیام سیاسی واضحی است: واشنگتن دیگر ابزارهای فشار سنتی را ندارد و پس از شکست تجاوز سخت به نرمش تن داده است.
مضمون این مشوقها:
حمایت رسمی آمریکا برای توسعه برنامه هستهای مدنی ایران با بودجهای بیش از ۳۰ میلیارد دلار، که در تاریخ منازعات کمنظیر است.
این پروژه توسط آمریکا تأمین مالی نمیشود بلکه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هزینههای آن را خواهند پرداخت، همچنین مشوقهای دیگر از جمله اجازه دسترسی تهران به داراییهای مسدود شدهاش.
کاهش سیستماتیک تحریمهای اقتصادی که ستون فقرات استراتژی «فشار حداکثری» محسوب میشد.
امتیازات اضافی برای بازگرداندن ایران به میز مذاکرات بدون شرط قبلی.
تفسیر این التماسها از موضع قدرت ایران:
از منطق تهدید به منطق اغوا
واشنگتن که زمانی «محو کامل» را تهدید میکرد، امروز پول و حمایت فنی عرضه میکند، و این خود پیروزی برای ایران است، چرا که موضع و شروط خود را تغییر نداده بلکه طرف مقابل را مجبور به تغییر لحن کرده است.
شکست گفتمان جنگ همهجانبه
بسته ترامپ نشان میدهد که کشورش آماده جنگ نیست، بلکه میخواهد راهی با افتخار برای خروج از شکست نظامی خود بیابد و با پرداخت «وقت خریدن» تلاش میکند تصویر شکست را به معامله دیپلماتیک تبدیل کند.
قانونی کردن گزینه هستهای صلحآمیز ایران
زمانی که واشنگتن علنی حق ایران در برنامه هستهای مدنی را میپذیرد، تبلیغات «خنثیسازی تهدید هستهای» دشمن را ساقط کرده و ورقهای جدید به تهران برای کسب مشروعیت و برتری علمی میدهد.
التماس تنها به پیروزان ارائه میشود
در منطق روابط بینالملل، پیشنهاد مشوقها تنها به کسانی داده میشود که با زور نتوان آنها را تسلیم کرد. این یعنی بهسادگی: ایران پیروز شده و آنها طلب دوستی کردهاند.
از این رو هرچه حلقه آتش تنگتر میشود، ایران حریفان خود را با توانایی تغییر موازنه بدون امتیاز دادن غافلگیر میکند. و امروز، وقتی واشنگتن درباره مشوقها صحبت میکند، به این معناست که طرفی است که ابتکار عمل را از دست داده و شروع به درخواست «آتشبس مشروط» کرده است.
اما ایران، با قدرت بازدارندگی انباشته شده، مشروعیت مقابله و انعطاف مذاکرات سنجیده، شرایط مرحله جدید را مینویسد، نه فقط در میدان… بلکه بر سر میز مذاکره.