آیا ایران رژیم صهیونیستی را نجات داد؟ بررسی دقیق عملیات روانی واحد ۸۲۰۰ صهیونیست

نجاح محمد علی، روزنامهنگار محقق در امور ایران و منطقه
در پرتو آنچه حضرت آیتالله العظمی سید علی خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی (دام ظله) فاش کردند، مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی در آستانه فروپاشی تحت ضربات جمهوری اسلامی ایران قرار داشت و آمریکا برای نجات آن وارد عمل شد، بار دیگر کمپینهای روانی و رسانهای که توسط دستگاههای دشمن صهیونیستی، بهویژه واحد اطلاعاتی نظامی 8200، هدایت میشود، فعال شده است تا در ذهن تودهها، بهخصوص هواداران جبهه مقاومت، تردید، ناامیدی و آشوب ایجاد کند.
بارزترین ابزار این جنگ روانی که اکنون در حال گسترش است، سؤالی فریبنده است: «اگر رژیم صهیونیستی در آستانه فروپاشی بود، چرا ایران با پذیرش آتشبس آن را نجات داد؟»
این سؤال و نمونههای مشابه آن بیغرض نیست، بلکه بخشی از یک جنگ نرم پیچیده و چندلایه است که هدف آن تضعیف اعتماد ملتها به محور مقاومت، ایجاد تردید در نقش ایران و ضربه زدن به پایگاه مردمی پروژه مقاومت از درون است.
در این زمینه، باید سه وظیفه اصلی که واحد 8200 صهیونیستی، بهویژه در حوزه جنگ روانی و رسانه دیجیتال، انجام میدهد را درک کنیم:
نشر ترس و وحشت از توانمندیهای دشمن: هدف در اینجا فلج کردن اراده مقاومت از طریق انتشار پیامهای رسانهای و الکترونیکی است که ادعا میکنند رژیم صهیونیستی شکستناپذیر است، ضرباتش ویرانگر و قاطع است و از برتری اطلاعاتی و فنی بینظیری برخوردار است. نمونههایی از این پیامها:
«ایران جرأت پاسخ واقعی ندارد.»
«تمامی حملات ایران رصد و کنترل شده است.»
«محور مقاومت از نظر استراتژیک بازنده است و در جنگ بزرگ دوام نمیآورد.»
اما واقعیت خلاف این را نشان میدهد. پاسخ مستقیم و دقیق ایران به اهداف نظامی صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی فلسطین در آوریل گذشته، که در شرایط افشای ضعف سیستمهای دفاع هوایی صهیونیستی انجام شد، برای اولین بار در دهههای اخیر کاهش قدرت بازدارندگی اسرائیل را نشان داد.
تردیدافکنی درباره ایران و مقاومت: وظیفه دوم، سلب مشروعیت از هرگونه حمایت ایران از مقاومت است. در اینجا از زبان توطئه و تاکتیک اتهامزنی استفاده میشود.
برجستهترین ادعاها:
«آنچه در جریان است، نمایشی بین ایران و آمریکا است.»
«ایران حملاتی بدون خسارت واقعی انجام میدهد.»
«حزبالله با توافقی ضمنی در جنگ مشارکت دارد.»
«توافقی مخفیانه برای تبادل پیامها و ضربات بین تهران، واشنگتن و تلآویو وجود دارد.»
این شبهات با هدف تضعیف باور مردم به عدالت این نبرد، تهی کردن آن از بعد ارزشی و اعتقادی و به تصویر کشیدن آن بهعنوان یک درگیری منافع، و نه مبارزه یک ملت علیه اشغالگری غاصب، طراحی شدهاند.
ایجاد سردرگمی و تردید: سومین و خطرناکترین وظیفه، ایجاد آشوب مداوم در ذهن مخاطبان است، بهگونهای که نتوانند دشمن را از دوست و پیشرفت را از عقبنشینی تشخیص دهند.
نمونههایی از این سردرگمی:
«چرا ایران به همه حملات پاسخ نداد؟»
«آیا هماهنگی پنهانی بین اشغالگر و محور مقاومت وجود دارد؟»
«اگر رژیم در حال فروپاشی است، چرا سقوط نکرد؟»
«آیا آتشبس بخشی از یک معامله بزرگتر است؟»
در اینجا تردید بهجای یقین کاشته میشود و تحلیل آگاهانه با واکنشهای آشوبزده و احساسی جایگزین میگردد، که این امر ساختار معنوی استقامت مردمی را تضعیف میکند.
پاسخ واقعی: چرا ایران آتشبس را پذیرفت؟
از منظر واقعبینانه، هیچ جنگی تنها با سلاح پیش نمیرود، بلکه عقلهای استراتژیک آن را هدایت میکنند.
ایران رژیم صهیونیستی را نجات نداد، بلکه برای اولین بار شکنندگی آن را در معادلهای علنی و جسورانه افشا کرد.
رژیم صهیونیستی با تمام توان خود و با حمایت آمریکا برای فشار جهت برقراری آتشبس وارد عمل شد، زیرا از تشدید حملات ایران که توانایی تحمل آن را نداشت، هراس داشت.
پذیرش آتشبس پس از دستاوردهای میدانی و معنوی آشکار صورت گرفت، که مهمترین آنها شکستن انحصار بازدارندگی {صهیونیستی} و تحمیل واقعیتی بود که هر تجاوز صهیونیستی به ایران بدون پاسخ نخواهد ماند.
پذیرش آتشبس به معنای عقبنشینی نیست، بلکه تثبیت یک پیروزی مرحلهای و ایجاد یک بازدارندگی جدید است که معادلات جدیدی در این درگیری باز بر آن بنا میشود.
کسانی که امروز در نقش ایران یا محور مقاومت تردید میکنند و سؤالات دشمن را با عباراتی مانند «چرا رژیم را سرنگون نکردید؟» بازتولید میکنند، از این غافلاند که نبرد بزرگ هنوز پایان نیافته و ما در مرحله ساخت یک توازن بازدارندگی استراتژیک عمیق و فراتر از مرزها هستیم.
پیروزی با هیاهوی رسانهای به دست نمیآید، بلکه با تغییر قواعد بازی حاصل میشود، و این همان کاری است که ایران انجام داد… و تاریخ گواه خواهد بود که آنچه از فروپاشی نجات یافت، رژیم صهیونیستی نبود، بلکه محور مقاومت بود که از تله استنزاف آمریکایی جان سالم به در برد، اراده خود را تثبیت کرد و معادلات درگیری را بازتعریف نمود.
تشریح مفصل برای پاسخ تفصیلی به این سؤال مطرحشده، که بهعنوان «فریبنده» و بخشی از جنگ روانی توصیف شده است، باید زمینه سیاسی، نظامی و استراتژیک توافق آتشبس بین ایران، آمریکا و رژیم صهیونیستی در ژوئن 2025، با تمرکز بر موضع ایران، تحلیل شود. هدف، ارائه پاسخی علمی و تحقیقاتی است که انگیزههای ایران را برجسته کرده و ایده «نجات» {اسرائیل} را رد کند، با تکیه بر منابع معتبر و تحلیل عینی.
تحلیل تحقیقاتی:
زمینه تاریخی و تشدید نظامی: جنگ بین ایران و رژیم صهیونیستی نامشروع در 13 ژوئن 2025 آغاز شد، با تجاوز مستقیم اسرائیل که تأسیسات هستهای، نظامی و غیرنظامی ایران را هدف قرار داد، از جمله ترور دانشمندان هستهای و فرماندهان نظامی. ایران با حملات موشکی و پهپادی به اهداف داخل فلسطین اشغالی پاسخ داد که منجر به خسارات قابلتوجهی در یافا، حیفا، بئرشبع و مناطق دیگر شد.
این تشدید، که 12 روز به طول انجامید، شاهد دخالت مستقیم آمریکا با بمباران تأسیسات هستهای ایران بود، که ایران را به هدف قرار دادن پایگاه العدید آمریکا در قطر واداشت. در این زمینه، پاسخ ایران توانایی نظامی آشکاری را در مقابله با رژیم صهیونیستی، ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی و منطقهای نشان داد، که ایده ضعف ایران و اجبار آن به «نجات» رژیم صهیونیستی را رد میکند. در عوض، ایران با هدف قرار دادن مواضع استراتژیک، توازن بازدارندگی را نشان داد و جایگاه مذاکراتی خود را تقویت کرد.
چه کسی خواستار آتشبس شد؟ عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در 26 ژوئن 2025 تأیید کرد که ایران خواستار آتشبس نبود، بلکه رژیم صهیونیستی و آمریکا بودند که این درخواست را مطرح کردند، و این موضوع توسط میانجی قطری تأیید شد. عراقچی اشاره کرد که ایران با شروطی، از جمله توقف تجاوزات رژیم صهیونیستی تا ساعت 4 صبح به وقت تهران در 24 ژوئن 2025، با آتشبس موافقت کرد.
این اظهارات بهطور مستقیم روایت برخی طرفها مبنی بر اینکه ایران رژیم صهیونیستی را «نجات» داد، رد میکند. همچنین، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، بر پایبندی ایران به آتشبس مشروط به عدم نقض آن توسط رژیم صهیونیستی تأکید کرد و به آمادگی تهران برای گفتوگوی دیپلماتیک برای دفاع از حقوق مردم ایران اشاره نمود. این نشاندهنده موضعی استراتژیک است که هدف آن حفظ دستاوردهای نظامی و سیاسی ایران بدون نشان دادن ضعف است.
انگیزههای استراتژیک ایران:
جلوگیری از تشدید منطقهای: بر اساس تحلیلها، میانجیها (عمان و قطر) به دنبال جلوگیری از لغزش منطقه به یک جنگ تمامعیار منطقهای بودند. ایران با پذیرش آتشبس، انعطاف دیپلماتیک نشان داد تا از درگیری باز با ایالات متحده، که میتوانست تبعات فاجعهباری برای منطقه داشته باشد، جلوگیری کند. این به معنای «نجات» رژیم صهیونیستی نیست، بلکه تصمیمی حسابشده برای حفظ ثبات منطقهای با حفظ تواناییهای نظامی ایران بود.
اثبات بازدارندگی: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأکید کرد که حملاتش «درس تاریخی» به دشمن داد و ایران توازن بازدارندگی جدیدی ایجاد کرد. این بدان معناست که ایران معتقد بود اهداف نظامی و سیاسی کافی را برای توجیه پذیرش آتشبس محقق کرده است، بهویژه پس از وارد کردن خسارات به رژیم صهیونیستی و نشان دادن تواناییهای موشکی خود.
فشار دیپلماتیک: ایران از میانجیگری قطر برای تقویت جایگاه بینالمللی خود استفاده کرد، بهویژه پس از محکومیت حملات صهیونیستی توسط کشورهایی مانند عربستان سعودی، کویت و عراق بهعنوان نقض قوانین بینالمللی. این حمایت منطقهای جایگاه ایران را بهعنوان طرفی که از حاکمیت خود دفاع میکند، و نه طرفی که به دنبال نجات دشمن خود است، تقویت کرد.
پذیرش آتشبس توسط ایران به معنای نجات رژیم صهیونیستی، که اعلام کرده بود هدفش سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، قتل رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای و تجزیه ایران است، نیست، بلکه نشاندهنده تصمیمی استراتژیک برای تثبیت دستاوردهای نظامی و سیاسی و جلوگیری از جنگی طولانیمدت است که ممکن بود منابع منطقه را در صورت تبدیل شدن به یک جنگ منطقهای استنزاف کند. همچنین، اظهارات داخلی در فلسطین اشغالی که آتشبس را «پیروزی تاریخی» برای ایران توصیف کردند، همزمان با اظهارات پزشکیان که آن را «پیروزی بزرگ» برای ایران نامید، نشاندهنده واقعیتی نظامی است که دیدگاه ایران را تأیید میکند.
جنگ روانی و روایتهای گمراهکننده: سؤال مطرحشده بخشی از جنگ روانی است که هدف آن به تصویر کشیدن ایران بهعنوان طرفی ضعیف است که مجبور به نجات رژیم صهیونیستی شد، در حالی که تمام شواهد داخلی و اظهارات مورخانی مانند شلومو سند و ایلان پاپه و دیگران تأیید میکنند که این رژیم در حال فروپاشی و گرفتار بحران بقا است. این روایت اظهارات مقامات ایرانی مانند عراقچی و پزشکیان را نادیده میگیرد، که تأکید کردند ایران آتشبس را آغاز نکرد و آماده پاسخ به هرگونه نقض آن است.
همچنین، اظهارات مقامات آمریکایی و قطری نشان میدهد که ایران «زمانبندی آتشبس را تحمیل کرد»، که این ایده را تقویت میکند که ایران در موضع نسبی قدرت قرار داشت. علاوه بر این، روایت مورد حمایت نتانیاهو که تنها از «پیروزی تاریخی» سخن میگوید، با گزارشهایی درباره «ترک خوردن تصویر ارتش شکستناپذیر» و کاهش اعتماد عمومی در فلسطین اشغالی به سیستم حفاظتی در تضاد است، که نشان میدهد رژیم صهیونیستی تحت فشار داخلی و خارجی برای پذیرش آتشبس قرار داشت.
نتیجهگیری:
ایران با پذیرش آتشبس، رژیم صهیونیستی را که وارد جنگی وجودی با آن شده بود، «نجات» نداد، بلکه تصمیمی استراتژیک گرفت که قدرت نظامی و دیپلماتیک آن را منعکس میکند. اظهارات رسمی ایران، قطر و آمریکا تأیید میکند که رژیم موقت صهیونیستی خواستار آتشبس بود و ایران با شروطی که بازدارندگی و تواناییهای خود را حفظ میکرد، با آن موافقت کرد.
هدف ایران جلوگیری از تشدید منطقهای بود که ممکن بود منابع منطقه را پس از تهدید به بستن تنگه هرمز استنزاف کند، در حالی که جایگاه بینالمللی و منطقهای خود را بهعنوان کشوری دارای حاکمیت و قادر به مقابله با چالشها تقویت کرد. روایتی که ایران را به «نجات» رژیم نامشروع صهیونیستی متهم میکند، بخشی از جنگ روانی است که هدف آن خدشهدار کردن تصویر ایران است و بر شواهد واقعی استوار نیست.