واحد سیاسی

ایران در قلب هدف‌گیری جهانی — و پیامی به روسیه

نجاح محمد علی، روزنامه‌نگار محقق در امور ایران و منطقه‌

برای هیچ‌کس پوشیده نیست که هدف نهایی و روشن ایالات متحده و رژیم صهیونیستی، صرفاً فشار بر ایران یا محدودسازی توان هسته‌ای آن نیست، بلکه هدف اصلی، تغییر نظام سیاسی در تهران و فروپاشی ساختار دولت ایران از درون است؛ پروژه‌ای که در راستای نقشه کلان تجزیه منطقه اسلامی طراحی شده است.

این پروژه چیز تازه‌ای نیست، اما اکنون در مراحل نهایی خود قرار دارد. قدرت‌های غربی از مرحله “بازدارندگی” به مرحله “بدیل‌سازی” عبور کرده‌اند، یعنی آماده‌سازی وضعیت پس از سقوط نظام. شواهد روشن‌اند: ایران اکنون بیش از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در اختیار دارد، که به‌طور نظری می‌تواند ظرف چند ماه چندین کلاهک هسته‌ای تولید کند. همین واقعیت برای طراحان پروژه غربی، به‌ویژه در واشنگتن و در پایتخت رژیم اشغالگر، کابوس‌آور است.

آنچه آنان را بیش از توان هسته‌ای نگران می‌کند، استقامت سیاسی و دینی نظام جمهوری اسلامی است؛ نظامی که توانسته بحران‌های همزمان داخلی و خارجی را مدیریت کند بدون آن‌که از اصول خود عقب‌نشینی کند یا از حمایت از جنبش‌های مقاومت در منطقه دست بردارد. بنابراین، مذاکراتی که امروز مطرح می‌شود، نه برای رسیدن به توافق واقعی، بلکه تلاشی برای خرید زمان است تا زمینه را برای یورش نهایی فراهم کنند و اپوزیسیون دست‌ساز خود را بازآرایی کنند.

صدای سما

آنچه در صحنه جلب توجه می‌کند، نگرانی واشنگتن از هرج‌ومرج احتمالی در خاورمیانه پس از فروپاشی بدون جایگزین است. از همین رو، مذاکرات صوری را پیش می‌برند تا فقط فرصت ترتیب‌ دادنِ صفوف مخالفان ساختگی را به‌دست آورند؛ مخالفانی که بر ابزارهای جنگ نرم، تحریک رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی متکی‌اند، نه بر یک پروژه ملی جایگزین.

حملات هوایی اخیر به اطراف تهران، درست پس از سفر مقام ارشد مذاکره‌کننده به مسکو، تصادفی نبود. این حملات نشان‌دهنده هماهنگی مقطعی برخی قدرت‌هاست، که هدفشان حفظ تعادل ظاهری است. این رفتار نشان می‌دهد حتی کسانی که به‌ظاهر متحد ایران هستند، مواضع خود را بر پایه اصول ثابت تنظیم نمی‌کنند، بلکه منافع لحظه‌ای برایشان اولویت دارد.

در این میان، پیام مستقیمی خطاب به مسکو باید فرستاده شود:

ای مسکو، اشتباهی را که در دمشق مرتکب شدید، در تهران تکرار نکنید. هنگامی که در لحظات حساس از دولت سوریه فاصله گرفتید، فرصت را به دشمنان دادید تا خطوط درگیری را بازتعریف کنند. امروز نیز اگر دروازه سقوط تهران گشوده شود، این خطر دامن شما را نیز خواهد گرفت؛ چراکه جمهوری اسلامی، تنها دولت مرکزی باقی‌مانده در برابر پروژه صهیونیستی ـ آتلانتیکی گسترده است.

وجود بیش از دو میلیون مهاجر با ریشه روسی در سرزمین‌های اشغالی، مانع اجرای پروژه تجزیه در داخل خاک روسیه نخواهد شد. آیا فراموش کرده‌اید که رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، مستقیماً گفت که باید رئیس‌جمهور شما را از قدرت برکنار کرد؟ آیا کسی تردید دارد که هدف نهایی، فروپاشی فدراسیون روسیه از طریق قفقاز و آسیای مرکزی است؟

و چین نیز از این سناریو در امان نیست. ایران، با عمق راهبردی که برای ابتکار کمربند و جاده دارد، و با قدرت بازدارندگی اسلامی‌اش در برابر طمع‌ورزی غرب، آخرین سد در برابر طرح «خاورمیانه جدید» به شمار می‌آید؛ طرحی که هدفش نه‌تنها خلیج فارس، بلکه قلب شرق آسیا را نیز نشانه گرفته است.

از این رو، ملت ایران باید درک دقیقی از این معادله داشته باشد: هدف، اشخاص یا نهادهای خاصی نیست، بلکه هدف، تمامیت ساختار حاکمیتی کشور است. پروژه دشمن نه اصلاح است، نه به‌روزرسانی؛ بلکه هدف آن فروپاشی کشور به واحدهای قومی و فرقه‌ای متخاصم است؛ درست مانند آنچه در عراق و لیبی اتفاق افتاد.

وحدت داخلی، پاسداری از حاکمیت، و پرهیز از افتادن در دام فتنه‌های داخلی، سلاح واقعی برای عبور از این مرحله خطرناک است. پدافند، تنها در بعد نظامی و هسته‌ای خلاصه نمی‌شود، بلکه باید با مصون‌سازی فرهنگی، رسانه‌ای و اجتماعی تکمیل شود؛ تا بتوان جوهره پروژه دشمن را افشا کرد.

صدای سما

در چنین فضایی، جمهوری اسلامی از موضع ضعف مذاکره نمی‌کند، بلکه از جایگاه توازن راهبردی پیچیده‌ای وارد شده است. شاید تصمیم به تعویق پاسخ نظامی مستقیم، یک تدبیر تاکتیکی در راستای طرحی جامع‌تر باشد؛ برای بازآرایی اولویت‌ها و تکمیل اجزای بازدارندگی فراگیر، نه فقط در عرصه هسته‌ای، بلکه در همه میدان‌ها.

با این‌حال، باید واقع‌بین بود: زمان به‌سود هیچ‌کس نیست. هرگونه تعلل در تقویت انسجام داخلی، نوسازی جبهه رسانه‌ای، و تحکیم روابط با متحدان واقعی، هدیه‌ای رایگان به دشمنان است. آیا باید منتظر یک کودتای نرم باشیم که از درون، با ابزار بیرونی به‌پیش رانده شود؟ و آیا محور مقاومت می‌تواند شروط خود را پیش از آن‌که ساختار جایگزین تحمیلی شکل گیرد، بر دشمن دیکته کند؟

نشانه‌های موجود حکایت از آن دارد که در آستانه یک دو راهی بزرگ قرار داریم. ماه‌های آینده، شاید آخرین فرصت برای جمهوری اسلامی باشد تا بازدارندگی هسته‌ای را تثبیت کند و قواعد بازی را به‌نفع خود تغییر دهد، یا اینکه به دام «اصلاحات تحمیلی» بیفتد، که چیزی جز آغاز فروپاشی نظم منطقه‌ای نخواهد بود.

بنابراین، پیام هشدار به رهبران روسیه باید صریح و قاطع باشد: اگر ایران سقوط کند، هدف بعدی نه در غرب آسیا، بلکه در قلب اوراسیا خواهد بود. هرکس گمان کند که فاصله جغرافیایی می‌تواند سپری در برابر پروژه جدید آمریکایی باشد، در واقع، ابعاد این تهدید را درک نکرده است.

در پایان، دنیای مستقل تنها در صورتی دوام خواهد آورد که جبهه‌هایش متحد باشند. ایران فقط یک کشور نیست؛ خط مقدم نبردی است در برابر بزرگ‌ترین ائتلاف تخریبی عصر جدید. هرکس در اینجا ضربه بخورد، پس از او نوبت دیگران خواهد بود. بنابراین، دفاع از ایران امروز، دفاع از استقلال سیاسی همه کسانی است که جرئت دارند بگویند: نه.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا