واحد سیاسی

فروپاشی توهم: از درون رژیم مؤقت… باراک به ناتوانی در برابر ایران اعتراف می‌کند !

نجاح محمد علی، روزنامه‌نگار محقق در امور ایران و منطقه‌

 

در لحظه‌ای نادر از صداقت در میان هیاهوی نظامی و تبلیغاتی، ایهود باراک – نخست‌وزیر پیشین رژیم صهیونیستی و یکی از برجسته‌ترین ژنرال‌هایی که نهاد امنیتی این رژیم را هدایت کرده – به چیزی اعتراف کرد که بسیاری از علنی گفتن آن عاجز بودند: «این رژیم به‌تنهایی قادر به آغاز جنگ علیه ایران نیست، حتی با کمک آمریکا». با این عبارت کوتاه، بخشی از دیوار دروغ‌هایی که جنگ‌طلبان طی دو دهه ساخته بودند، فرو ریخت.

اظهارات باراک که در مصاحبه با «کانال 13» رژیم صهیونیستی مطرح شد، بازتاب‌دهنده دیدگاهی واقع‌بینانه از درون خود نهاد امنیتی این رژیم است؛ درباره محدودیت‌های قدرت، موانع ماجراجویی، و غیرممکن بودن به‌اصطلاح «گزینه نظامی» علیه برنامه هسته‌ای ایران. او نه‌تنها به توانایی سرنگونی آنچه «نظام ایران» نامید، تردید کرد، بلکه این ایده را «آرزویی سرابی» توصیف کرد.

 

پیش‌بینی سقوط پیش از هشتاد سالگی

باراک پیش‌تر نگرانی خود را از فروپاشی رژیم صهیونیستی پیش از رسیدن به دهه هشتم (سال 2028) ابراز کرده بود و معتقد بود که دولت‌ها به‌ندرت بیش از هشتاد سال دوام می‌آورند و وضعیت کنونی نگرانی از زوال احتمالی را برمی‌انگیزد. این اظهارات نشان‌دهنده تهدید ثبات داخلی، حتی در چارچوب‌های رسمی، است.

صداهای دیگری که از نگرانی زمزمه می‌کنند

باراک تنها نیست؛ آمون بنطالیا، وزیر پیشین کابینه، از شکاف‌هایی در نهاد نظامی هشدار داده که توانایی آن را برای پایداری تهدید می‌کند و خواستار بازنگری در سیاست‌های فرقه‌ای شده است. همچنین، رئیس پیشین دیوان عالی، آهرون باراک، تأکید کرده که حزب حاکم به سمت شکافی خطرناک پیش می‌رود که ممکن است به سطحی شبیه به «جنگ داخلی» برسد.

 

بین توهم استراتژیک و واقعیت نظامی

رژیمی که همواره تکرار می‌کرد «اجازه نمی‌دهد» ایران به بمب هسته‌ای نزدیک شود، امروز ناتوان از جلوگیری از تثبیت جایگاه ایران به‌عنوان قدرتی هسته‌ای در آستانه این توانمندی به نظر می‌رسد. خود باراک اذعان می‌کند که تأسیسات ایران – به‌ویژه فردو – به حدی نفوذناپذیرند که حملات متعارف در برابر آن‌ها بی‌فایده است و نیاز به «بمب‌های سنگرشکن» یا حتی «حملات هسته‌ای تاکتیکی» دارد؛ گام‌هایی که دشمن می‌داند فراتر از توان اوست و حتی از خطوط قرمز آمریکا نیز خارج است.

چشمگیر است که باراک حتی برای ایالات متحده نیز امیدی باقی نگذاشت و سابقه نظامی آن را «ناکام» توصیف کرد: از کره تا ویتنام، از عراق تا افغانستان. در همه این جنگ‌ها، واشنگتن با وجود برتری فناوری، به پیروزی نرسید. پس چه چیزی اکنون آن را به ورود به جنگی همه‌جانبه علیه قدرتی منطقه‌ای مانند ایران سوق می‌دهد که به‌خوبی می‌داند چگونه نبردهای طولانی‌مدت را مدیریت کند و جبهه‌های حمایت را از غرب آسیا تا دریای سرخ بسیج نماید؟

 

برنامه هسته‌ای ایران: معادله بازدارندگی کامل می‌شود

آنچه دشمن سعی در پنهان کردن آن پشت گفتمان خود دارد، حقیقتی است که به‌خوبی می‌داند: ایران، حتی اگر اعلام نکرده باشد که سلاح هسته‌ای دارد، اکنون توانایی رسیدن به این مرحله را در زمانی کوتاه، در صورت تصمیم‌گیری، داراست. این «توانایی» – نه خود بمب – چیزی است که خواب را از چشمان نهاد نظامی رژیم ربوده است.

بازدارندگی تنها به تعداد کلاهک‌های هسته‌ای وابسته نیست، بلکه به اراده، توانایی، و عقلانیت در استفاده بستگی دارد. این سه‌گانه چیزی است که نظام ایران، که هرگز جنگی را آغاز نکرده اما در برابر هیچ تجاوزی سکوت نکرده، از آن برخوردار است.

خود باراک اعتراف می‌کند که پس از خروج واشنگتن از توافق هسته‌ای در سال 2018، راه برای ایرانی‌ها باز شد تا برنامه خود را بدون محدودیت‌های واقعی پیش ببرند. نتیجه؟ او اذعان می‌کند که ایران «شاید اکنون واقعاً یک دولت در آستانه هسته‌ای باشد» و هیچ‌کس در رژیم صهیونیستی نمی‌تواند با اطمینان خلاف آن را تأیید کند.

 

از درون: ترک‌خوردن اجماع سیاسی

اظهارات باراک و پیش از او آمون بنطالیا به سلسله‌ای از اعترافات غیرمستقیم از درون رژیم افزوده می‌شود. ژنرال عاموس یادلین، رئیس پیشین اطلاعات نظامی، بارها اشاره کرده که «حمله نظامی به ایران برنامه آن را متوقف نمی‌کند، بلکه ممکن است ایران را به تصمیم‌گیری برای ساخت بمب سوق دهد». همچنین، رئیس پیشین «موساد»، تامیر پاردو، گفته است که «حمله به ایران خودکشی سیاسی و امنیتی خواهد بود»، زیرا پاسخ تنها به داخل محدود نمی‌شود، بلکه همه جبهه‌ها از غزه تا لبنان، و از یمن تا عراق و سوریه را در بر خواهد گرفت.

این شکاف نه‌تنها نبود طرحی روشن را نشان می‌دهد، بلکه حالتی از تردید و سردرگمی در بالاترین سطوح را بازتاب می‌دهد. گفتمان علنی یک چیز است و محاسبات عمیق در راهروهای امنیتی چیز دیگر.

 

آیا گزینه جنگ پایان یافته است؟

حقیقتی که روزبه‌روز آشکارتر می‌شود این است که گزینه جنگ دیگر نه از نظر فنی و نه سیاسی قابل‌اجرا نیست. نهاد امنیتی رژیم صهیونیستی اکنون درک می‌کند که هر ماجراجویی علیه ایران، جنگی همه‌جانبه را شعله‌ور خواهد کرد که به تأسیسات هسته‌ای زیرزمینی محدود نمی‌شود، بلکه به عمق شهرهای اشغالی و جبهه‌هایی که ایران طی دهه‌ها با دقت آماده کرده، گسترش خواهد یافت.

این درک چیزی است که بسیاری از ژنرال‌ها، مانند باراک، را به اشاره غیرمستقیم به ضرورت بازگشت به میز مذاکره یا پذیرش تسویه‌ای که آبروی را حفظ کند، سوق می‌دهد، پس از آنکه گزینه «فشار حداکثری» شکست خورد و امیدهای سرنگونی «نظام» از طریق تحریم‌ها یا تحریک داخلی فروپاشید.

صدای سما

ایران معادله جدید را تحمیل می‌کند

آنچه تحولات تأیید می‌کند این است که جمهوری اسلامی ایران، دیگر تنها در موضع دفاع نیست – هرچند این حق را در برابر تجاوزها حفظ کرده است. بلکه این ایران است که قواعد درگیری را ترسیم می‌کند، معادله بازدارندگی را تحمیل می‌کند، و در صورت تعرض به امنیتش، اقدام به پاسخ می‌کند.

پیام:

پیام ایران پیام نظامی، اخلاقی و استراتژیک است که از تهران تا عمق سرزمین‌های اشغالی طنین‌انداز شده است: ما آغازگر جنگ نیستیم، اما غافلگیر نخواهیم شد. به همان اندازه پاسخ خواهیم داد… و حتی فراتر از آن.

 

فروپاشی توهّم قدرت مطلق

آنچه اعترافات باراک و امثال او آشکار می‌کند، این است که ایده‌ی «جنگ پیشگیرانه» که رژیم سال‌ها با آن تهدید می‌کرد، امروز به توهمی بیش‌تر نمی‌ماند. ایران با انسجام داخلی، پیشرفت علمی، و اتحادهای منطقه‌ای خود، موفق شده رؤیای سرنگونی‌اش توسط دشمن را به کابوسی واقعی بدل کند که حتی در برنامه‌های تلویزیونی آن‌ها را تعقیب می‌کند.

زمان تغییر کرده و معادلات دگرگون شده‌اند. کسی که گمان می‌کرد می‌تواند خاورمیانه را با زور تغییر دهد، باید گزینه‌هایش را بازنگری کند، محاسباتش را بازبینی نماید، و با ترس به جبهه‌های مقاومتی نگاه کند که وجودش را از هر سو محاصره کرده‌اند.

ایران امروز منتظر تأیید هیچ‌کس برای ساخت قدرت خود نیست. آن را می‌سازد، زیرا به حق خود ایمان دارد و چون به عددی دشوار تبدیل شده است که نه با سلاح و نه با گفتار نمی‌توان از آن گذشت.**

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا