اگر بخواهیم در جنگ پیروز شویم، ابتدا باید نبرد روایت را ببریم

نجاح محمد علی، روزنامهنگار محقق در امور ایران و منطقه
در هر جنگی، رسانهها خط مقدم هستند… اما در جنگ فلسطین، رسانه نهتنها خط مقدم بود، بلکه سلاحی بود، گاهی قاضی بود و گاهی جلاد. روایت صهیونیستی تنها با گلوله و تانک ساخته نشد، بلکه با کلمات، دوربینها، تیترها، تصاویری که انتخاب میشوند و تصاویری که بهعمدی پنهان میمانند، شکل گرفت.
امروز، ما نهتنها با ارتش اشغالگر روبرو هستیم، بلکه با ماشین رسانهای عظیمی مواجهیم که از نیویورک تایمز تا بیبیسی، از سیانان تا رویترز امتداد دارد و تنها یک روایت را ترویج میکند: اینکه رژیم صهیونیستی قربانی است و مقاومت “تروریسم”. چگونه با این روایت مقابله کنیم؟ چگونه انحصار روایت را بشکنیم؟ چگونه رسانهای عربی بسازیم که قادر به افشای این دستکاریها باشد؟
طوفان الاقصی و شکست روایت اولیه
بیایید از یک نمونه زنده شروع کنیم: طوفان الاقصی. شدیدترین حمله در تاریخ این درگیری، رژیم را غافلگیر کرد و جهان را شوکه نمود. اما ماشین رسانهای صهیونیستی چه کرد؟ در ساعات اولیه، یک کمپین تبلیغاتی حسابشده راه انداخت که برجستهترین ادعای آن این بود: مبارزان حماس کودکان را سر بریدند، به زنان تجاوز کردند و غیرنظامیان را در جشنواره موسیقی نوا کشتند.
اما چند روز بعد، حقیقت شروع به آشکار شدن کرد. روزنامه عبری هاآرتص گزارشی تکاندهنده منتشر کرد که به نقل از مقامات امنیتی ارتش اشغالگر تأیید میکرد تعدادی از غیرنظامیان با آتش هلیکوپترهای اسرائیلی که برای متوقف کردن مهاجمان اعزام شده بودند، کشته شدند. این روزنامه اشاره کرد که این هلیکوپترها بهطور همزمان به سوی افراد مسلح و غیرنظامیان شلیک کردند تا اوضاع را کنترل کنند.
نمونه دیگر: گزارشی که روزنامه عبری یدیعوت آحارونوت در دسامبر ۲۰۲۳ منتشر کرد، نشان داد که برخی از قربانیان در شهرکهای اطراف غزه در نتیجه “آتش دوستانه” نیروهای اشغالگر در هرجومرج پس از حمله طوفان الاقصی کشته شدند. این گزارش، با وجود تلاشها برای سانسور، نشان داد که روایت اولیهای که رسانههای صهیونیستی ترویج کردند، دقیق نبود.
افشاگری رسانههای جهانی
سپس ضربه قویتری از روزنامه فرانسوی لیبراسیون وارد شد که در نوامبر ۲۰۲۳ تحقیق میدانیای منتشر کرد و در آن اکثر ادعاها درباره قتلعام ادعایی در نوا را زیر سؤال برد. این تحقیق نشان داد که بسیاری از اجساد سوختهای که توسط دوربینهای ارتش اشغالگر فیلمبرداری شده بودند، نتیجه حملات مستقیم اسرائیلی به خودروها و کلبههایی بود که غیرنظامیان به آنها پناه برده بودند. هیچ مدرکی از “قتلعام جمعی” کودکان یا تجاوز یافت نشد.
نمونه دیگر: گزارش مجله آمریکایی اینترسپت در ژانویه ۲۰۲۴، که بر اساس شهادتهای بازماندگان جشنواره نوا بود، تأیید کرد که هرجومرج ناشی از مداخله سریع نظامی اسرائیل به کشته شدن تعدادی از شرکتکنندگان منجر شد و این موضوع تردیدها درباره روایت رسمی را که تنها مقاومت را متهم میکرد، تقویت کرد.
حتی روزنامه تایمز آو اسرائیل به نقل از مقامات پزشکی قانونی گزارش داد که اجساد سوخته “نمیتوانند دلیل مرگ را مشخص کنند”، که ادعاهای قتل مستقیم با چاقو یا سلاح سرد را تضعیف میکند. همه این دروغها برای شیطانسازی مقاومت و توجیه نسلکشی بعدی در غزه ساخته شده بودند.
نمونه دیگر: تحقیقی که وبسایت موندوایس در فوریه ۲۰۲۴ منتشر کرد، نشان داد که برخی از تصاویری که رسانههای صهیونیستی برای ترویج روایت “قتلعام جمعی” استفاده کردند، بهصورت دیجیتال دستکاری شده بودند و این موضوع تردیدهایی درباره اعتبار شواهد ارائهشده ایجاد کرد.
شکستن انحصار روایت با تلاش فردی و جمعی
این نمونهای زنده است که نشان میدهد روایت صهیونیستی نهتنها جانبدارانه، بلکه ساختهشده و برنامهریزیشده است. اما این روایت تنها زمانی شکست خورد که با تحقیقات دقیق روزنامهنگاران شجاعی مواجه شد که تسلیم باجخواهی اخلاقی نشدند.
در مقابل، شاهد بودیم که چگونه یک کمپین الکترونیکی فلسطینی با عنوان #GazaUnderAttack توانست بدون حمایت مؤسسات رسانهای بزرگ، برای چند روز در صدر روندهای جهانی قرار گیرد. تنها فعالان، طراحان و شهروندانی که اتفاقات را مستند کردند، گوشیهای خود را به دوربینهای مقاومت تبدیل نمودند. این نشان میدهد که روایت صهیونیستی نفوذناپذیر نیست و میتوان آن را شکست… به یک شرط: اراده و برنامهریزی.
نمونه دیگر: کمپین #BDS (تحریم، سلب سرمایهگذاری، تحریمها) که در تابستان ۲۰۲۴ در توییتر و اینستاگرام گسترش یافت، موفق شد توجهات را به شرکتهای حامی اشغالگر جلب کند و در نتیجه فشار مردمی گسترده، سهام برخی از این شرکتها کاهش یافت. این نشاندهنده قدرت کمپینهای الکترونیکی در تغییر روایت است.
سه ستون اصلی دروغ رسانهای صهیونیستی
روایت رسانهای صهیونیستی بر سه ستون استوار است: بزرگنمایی امنیتی، سادهسازی اخلاقی و گمراهسازی بصری. بزرگنمایی امنیتی هر کودکی در غزه را تهدید جلوه میدهد. سادهسازی اخلاقی ادعا میکند که رژیم تنها از خود دفاع میکند. اما گمراهسازی بصری خطرناکتر است، زیرا تصاویری را انتخاب میکند که همدلی مخاطبان غربی را با سربازان به جای قربانیان برمیانگیزد.
نمونه دیگر: در پوشش بمباران اردوگاه نصیرات در ژوئن ۲۰۲۴، رسانههای غربی تصاویری از سربازان اسرائیلی که کودکان اسرائیلی را در آغوش گرفته بودند منتشر کردند، در حالی که تصاویر کودکان فلسطینی زیر آوار را نادیده گرفتند، و این روایت صهیونیستی درباره “انسانیت” ادعایی ارتش اسرائیل را تقویت کرد.
چرا آنها موفقاند و ما اغلب شکست میخوریم؟
اما سؤالم این است: چرا آنها موفق میشوند و ما اغلب شکست میخوریم؟ بهسادگی، چون آنها پلتفرمها، روابط و زبان را در اختیار دارند… در حالی که ما هنوز با ابزارهای ترجمهشده و توجیهات با غرب سخن میگوییم.
بیایید مثالی از یک کمپین رسانهای موفق بیاوریم: پس از ترور روزنامهنگار شیرین ابوعاقله، رسانههای غربی تلاش کردند این جنایت را لاپوشانی کنند. اما همکاران شیرین در الجزیره و صدها روزنامهنگار عرب، کمپین مستندسازی جامعی راهاندازی کردند که شامل تحلیل مسیر گلوله، ویدئوهای لو رفته از شاهدان عینی و فشار بر سازمانهای حقوق بشری بود. این کمپین حتی نیویورک تایمز را وادار کرد که بپذیرد گلوله از موقعیت اسرائیلی شلیک شده است.
نمونه دیگر: در اکتبر ۲۰۲۳، پس از بمباران بیمارستان المعمدانی در غزه، رسانههای اسرائیلی سعی کردند مسئولیت را به گردن مقاومت بیندازند، اما تحقیقی مشترک بین الجزیره و سازمان “هیومان رایتس واچ” ثابت کرد که موشک اسرائیلی بود و این موضوع برخی رسانههای غربی مانند واشنگتن پست را وادار به اصلاح گزارشهایشان کرد.
شکافها را مستند کنیم
ما فرصتی داریم، نه برای رقابت با رسانه صهیونیستی در روایتش، بلکه برای تجزیه آن از درون. چگونه؟ با رصد تناقضاتشان. در یک روز، رسانههای اشغالگر ادعا کردند که حماس بیمارستان شفا را منفجر کرده، سپس گفتند موشکی به اشتباه سقوط کرده، و بعد دوباره گفتند که این یک “خطای نظامی” بود. کسی که در ۲۴ ساعت سه بار دروغ میگوید، اعتبار خود را از دست میدهد… به شرطی که کسی باشد که این را ثبت کند.
نمونه دیگر: در می ۲۰۲۴، رسانههای اسرائیلی ادعا کردند که حمله به کاروان امدادی در رفح یک “عملیات تروریستی” بود، اما گزارش سازمان ملل نشان داد که این کاروان توسط هواپیمای اسرائیلی بمباران شده است، و این تناقضات از طریق پلتفرمهای عربی مانند “المنار” و “فلسطین الیوم” مستند شد.
رسانه مقاومتی، نه مفسر بلکه مهاجم
اینجاست که نقش رسانه مقاومتی عرب پررنگ میشود. ما رسانهای نمیخواهیم که فقط پاسخ دهد، بلکه رسانهای میخواهیم که به روایت حمله کند، آن را مختل کند و تناقضاتش را نشان دهد. ما به تحقیقات عمیق، اسناد لو رفته و شهادتهای زنده نیاز داریم. ما به دوربینی در میدان نیاز داریم، نه فقط میکروفونی در استودیو.
محتوای هدفمند، ارزان اما مؤثر
در تجربهای دیگر، متوجه شدیم که ویدئوهای کوتاه از غزه که به انگلیسی ترجمه شده و در تیکتاک و اینستاگرام منتشر شدند، میلیونها بازدید کسب کردند و باعث شدند شرکتهای بزرگ حمایت خود را از کمپینهای تبلیغاتی طرفدار رژیم پس بگیرند. این نشان میدهد که روایت جایگزین به بودجههای کلان نیاز ندارد، بلکه به محتوایی صادقانه، هدفمند و هوشمندانه تولیدشده نیاز دارد.
نمونه دیگر: در ژوئیه ۲۰۲۴، ویدئویی در یوتیوب منتشر شد که شهادت یک سرباز سابق اسرائیلی را نشان میداد که درباره تخلفات در اردوگاه جنین افشاگری میکرد. این ویدئو بیش از ۱۰ میلیون بازدید داشت و فشار بینالمللی برای تحقیق درباره تخلفات را برانگیخت، که نشاندهنده قدرت محتوای هدفمند است.
ضعف ما در ساخت روایت، نه حقیقت
مشکل در نبود حقیقت نیست، بلکه در ضعف ساخت و ارائه آن است. رژیم روایت را ترویج میکند، و ما منتظریم کسی برایمان شهادت دهد. این یک نقص خطرناک است. ما باید خودمان حقیقت را به مردم برسانیم، نه اینکه منتظر باشیم دیگران آن را بپذیرند.
نسل جدید روزنامه نمیخواند، بلکه اینستاگرام، تیکتاک و یوتیوب را دنبال میکند. آیا ما آنجا هستیم؟ آیا محتوایی تولید میکنیم که شایسته این پلتفرمها باشد؟ یا هنوز تصور میکنیم که حقیقت بهتنهایی پیروز میشود؟ واقعیت این است که حقیقت بدون سکو… گم میشود.
نمونه دیگر: کمپین #FreePalestine که در آگوست ۲۰۲۴ در تیکتاک ترند شد، با مشارکت هزاران کاربر که ویدئوهای کوتاهی از زندگی روزمره در غزه تحت محاصره منتشر کردند، توجه میلیونها جوان غربی را جلب کرد و برخی سیاستمداران اروپایی را وادار به درخواست بازنگری در سیاستهای حمایت از اسرائیل کرد.
زمان تأسیس نهاد رسانهای فرامرزی رسیده است
اکنون زمان آن رسیده که یک نهاد رسانهای عربی و عبری و فارسی و انگلیسی و… فرامرزی بسازیم که روایتی جایگزین را مدیریت کند، بر واقعیتها تکیه کند، زبان رسانهای دشمن را تحلیل کند و اصطلاحاتش را از “گنبد آهنین” تا “حملات پیشدستانه” و “غیرنظامیان اسرائیلی” تجزیه کند.
همه این اصطلاحات، ابزارهای روایتسازیاند. “غیرنظامیان اسرائیلی” یعنی همان شهرکنشینانی که روی زمین غصبشده فلسطینی خانه ساختهاند. “گنبد آهنین” یعنی سامانهای برای پوشاندن جنایات و خفهکردن هر صدای اعتراضی. ما نباید این واژهها را تکرار کنیم، بلکه باید آنها را رمزگشایی کنیم.
روایت، فقط گزارش خبری نیست، بلکه صحنهای از نبرد است. همانطور که مقاومت به موشک دقیق نیاز دارد، به روایت دقیق هم نیاز دارد. ما باید بدانیم برای چه کسی روایت میکنیم، با چه زبانی، و در کدام سکو.
نباید تنها منتظر خبرنگارانی باشیم که از غزه گزارش تهیه میکنند. بلکه باید نسل جدیدی از روایتگران را آموزش دهیم: کسانی که هم به زبان دیجیتال مسلطاند، هم به اصول اخلاقی رسانه. کسانی که نهتنها روایت را نقل میکنند، بلکه آن را میسازند.
باید از تجربههای موفق بیاموزیم: از ویدئوهای کوتاه در تیکتاک تا مستندهای تحقیقی در یوتیوب، از کارزارهای هشتگمحور تا پروژههای بینالمللی افشاگرانه. باید شبکهای از روزنامهنگاران، طراحان، تحلیلگران و فعالان را گرد هم آوریم که به روایت مقاومت ایمان دارند.
ما به یک تحول رسانهای نیاز داریم، نه صرفاً تقویت رسانههای موجود. تحولی که روایت را نه واکنشی، بلکه ابتکاری ببیند. نه دفاعی، بلکه هجومی. نه توجیهگر، بلکه افشاگر.
اگر بخواهیم در جنگ پیروز شویم، ابتدا باید نبرد روایت را ببریم. این جنگ، نه فقط جنگ تصویر و کلمه، بلکه جنگ معنا و هویت است. و در این جنگ، حقیقت تنها زمانی پیروز میشود که با صدایی رساتر، تصویری دقیقتر و زبانی نافذتر بیان شود.
برای رسیدن به این هدف، باید راهبرد روایی مشترکی میان رسانههای جبهه مقاومت تدوین شود. این راهبرد باید تعیین کند که چگونه به مخاطبان مختلف در نقاط مختلف جهان نزدیک شویم. باید بدانیم مخاطب لبنانی چه دغدغههایی دارد، مخاطب یمنی از چه میرنجد، مخاطب عراقی دنبال چه حقیقتی میگردد، و مخاطب غربی از چه چیزی شوکه میشود.
این یعنی روایت هدفمند، نه روایت پراکنده. روایت مبتنی بر واقعیت، نه صرفاً احساسات. روایت چندلایه، نه تکصدایی. باید بتوانیم در یک روز، هم مستندی برای شبکههای بینالمللی تولید کنیم، هم ویدئوی کوتاهی برای نوجوان فلسطینی، هم تحلیل سیاسی برای نخبگان عربی، هم پادکستی برای شنوندگان اروپایی.
این روایت باید صادق باشد، اما صراحتش باید هوشمندانه باشد. افشاگر باشد، اما بر پایه اسناد. قوی باشد، اما با زبان انسانی. ما نباید شبیه رسانههای دشمن شویم، بلکه باید صدایی متفاوت، اصیل و عمیق ارائه کنیم.
و برای این کار، به مدرسهای از روایتگران نیاز داریم؛ همانطور که حزبالله مدرسهای برای رزمندگان ساخت، ما هم باید مدرسهای برای مجاهدان روایت بسازیم. کسانی که پشت دوربین میجنگند، در اتاق تدوین میجنگند، در شبکههای اجتماعی میجنگند، اما سلاحشان حقیقت است، زرهشان اخلاق است، و هدفشان آزادی انسان.
این آغاز یک نبرد بلند است. اما هر نبرد بزرگی، از یک صدا شروع میشود. صدایی که حقیقت را فریاد میزند، و وجدانهای خاموش را بیدار میکند.
پس بیایید روایت را بازپس بگیریم… و از نو بسازیم