نقش هنر بومشناختی در ترویج آموزشهای محیطزیستی «قسمت آخر»

دکتر مریم دادگر، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن
چکیده
در قسمت اول به تعاریف و مفاهیم موضوع هنر بومشناختی و آموزشهای محیط زیستی و جایگاه این هنر در ترویج آموزش های محیط زیستی با بررسی گزارش کمیسیون جهانی محیطزیست و توسعه در سال 1987 پرداخته شد در این شماره به آموزش هنر بومشناختی از منظر صاحبنظران حوزه آموزش پرداخته می شود
آموزش هنر بومشناختی
آموزش هنر به عنوان وسیلهای مهم برای آگاه کردن مردم از مشکلات محیطزیستی که امروزه با آن روبرو هستیم، از طریق رویکرد خلاقانه، عاطفی و حسی تلقی میشود که میتواند کمبود این امر را در آموزش محیطزیست برطرف کند (ساناسی[1]،2020). ادغام آموزش هنر با آموزش محیطزیست در ایجاد ارتباط انسان و طبیعت ارزشمند به نظر میرسد. هنگامی که آموزش محیطزیستی با آموزش هنر ترکیب شود، میتوان تأثیر یادگیری بومشناختی را تقویت کرد (همان).
از این ترکیب به عنوان آموزش هنر بومشناختی[2] یا آموزش محیطزیستی مبتنی بر هنر یاد میشود (اینوود، 2010؛ ترزو[3]، 2012؛ اندرسون و گویاس[4]، 2012). اینوود (2010) آموزش هنر بومشناختی را به عنوان متعادل کردن رویکرد شناختی آموزش محیطزیستی با رویکرد خلاقانه، عاطفی و حسیتر از طریق ایجاد هنر در آموزش هنر تعریف میکند (اینوود، 2010). اندرسون و گویاس (2015) از اصطلاح تجربۀ تجسم یافته برای این رویکرد خلاقانه، عاطفی و حسیتر استفاده میکنند. ادراک صرف از هنر، این تجربۀ تجسم یافته را که برای برقراری مجدد رابطۀ ما با جهان طبیعی حیاتی است، ایجاد نخواهد کرد. با این حال، ساخت هنر عملی است که از تجربۀ فوری و تجسم یافته پشتیبانی میکند، که به نظر میرسد برای برقراری ارتباط انسان و طبیعت ضروری است، زیرا بخشی از تجسم را پوشش میدهد که در آموزش سنتی محیط زیست وجود ندارد (اندرسون و گویاس، 2015).
مانتره[5] (1992) اذعان میدارد که هنر میتواند بر پایۀ پنج فرضیهای که به وسیلۀ درک زیباییشناختی از زندگی و محیطزیست مطرح میشود، نقش مهمی را در آموزش محیطزیستی ایفا کند:
- یادگیری بر اساس تجربه: عبارات احساسی بسیار ارزشمند بوده و پایهای برای آگاهی محیطزیستی میباشند. فعالیت خلاق به تصاویر ذهنی، انعکاس و خودارزیابی میپردازد.
- تمرکز آیندهگرا: در هدف ما برای یک محیطزیست و سبک زندگی بهتر، زیباییشناسی نقش مهمی در ایجاد دیدگاه مثبتی از آینده ایفا میکند. طراحی زیبایی شامل جنبههای اجتماعی، علمی، روحی، زیباییشناختی و اخلاقی است.
- بخشی از فضای عمومی: دانشآموزان برای بیان خود و تجربیات، رویاها و چشماندازهای خود در محیط و با استفاده از عبارات زیباییشناسی، به اتاق خاصی نیاز دارند. آنها باید بدانند که نفوذ دارند.
- یک دید مثبت از تغییر در سبک زندگی: سبک زندگی به هستی و وجود فرد وحدت میبخشد. این وحدت به فرد اجازه میدهد تا برای دستوپنجه نرم کردن با معماهای حاصل در تغییر اجتماعی، آمادگی بیشتری داشته باشد. تأکید بر کیفیت تغییر (نه مقدار تغییر) است. کارهای محیطزیستی زیباییشناسانه شامل خلاقیت، نوآوری، ابتکار و شایستگی هستند.
- پروژههای برونمرزی[6]: با داشتن دانش در مورد زمینهها و رشتههای مختلف، ممکن است بتوان کارهای زیادی انجام داد. به این ترتیب ممکن است سطوح افسانهای، استعاری و سطحی عمیقی از روابط انسان با طبیعت را به یک منبع سازنده توسعه دهیم که در آن اطلاعات واقعی به معانی عمیقتری میرسند (مانتره، 1992: 2).
هنر بومشناختی؛ نقشی کلیدی در ترویج آموزشهای محیطزیستی
دانش و عمل هنر بومشناختی[7]، عمومی، وسیع و متنوع است و سابقۀ طولانی در داخل و خارج از نهضتهای محیطزیست، فمینیست[8]، بومی[9]، و دیگر نهضتهای عدالت اجتماعی دارد و اخیراَ در فعالیتهای مربوط به تغییر آبوهوا نیز به چشم میخورد (بلاندی و همکاران[10]، 1998؛ گوی و همکاران[11]، 2015). درست مثل نقش هنر در اعتراض به محیطزیست، هنر بومشناختی میتواند دارای اشتراکاتی در میان آموزش عمومی و آموزش در جهت منافع عمومی باشد. با این حال، در مقایسه با هنر در نهضت محیطزیست، هنر محیطزیستی را به صورت یکپارچه میدانیم که آشکارا نقش فعالی در جهتگیریها دارد: در اعتراضات عمومی، راهپیماییها و سایر اقدامات مستقیم کمتر درگیر است.
از یک طرف، هنر بومشناختی به عنوان یک آموزش عمومی نسبت نهضتی است که از هنر استفاده میکند تا به ارتقاء آگاهی، مشارکت و فعالیت در سراسر مسائل مهم محیطزیستی منجر بشود (سونگ، 2009: 5). چنین هنری ممکن است توسط هنرمندان فعال یا شهروندان عادی ایجاد شود، که هنرمندان شهروندی معمولاً توسط مربیان آموزش میبینند. از سوی دیگر، هنر عکاسی به عنوان یک آموزه در جهت علاقۀ عمومی، هنری است که هنرمندان و شهروندان میتوانند به واسطۀ آن به راحتی با طبیعت، از طریق هنر ارتباط برقرار کنند و برای پیدا کردن روشهای خلاقانه، تجربی و معنوی برای ارتباط هویت خود با گسترۀ “عمومی” و غیر انسانی زمین و تمام روابط آن، از آن بهره ببرند (به عنوان مثال حیوانات، گیاهان، سنگها، حشرات، آب، آسمان و غیره).
در ابتدا، هنر بومشناختی به عنوان یک آموزش عمومی، میتواند هدفمندانه دانش و درک مسائل محیطزیستی را از بین ببرد و دیدگاههای جدید و شیوههای محیطزیستی را تحریک کند. این ممکن است به تشویق تجدید حیات خلاقانۀ دنیا کمک کند، بزرگسالان را در مورد مسائل محیطزیستی آموزش دهد و اجازه دهد که راهحلهای ابتکاری و خلاقانهای برای ظهور ایجاد شود (اینوود، 2010؛ گوی و همکاران، 2015). به این معنا، هنر بومشناختی میتواند به عنوان بخشی از “هنر عمومی فعال”[12] مورد توجه قرار گیرد (دانکام[13]، 2011). با این حال، به طور کلی نمیتوان اذعان داشت که آن بخشی از تظاهرات عمومی جمعی یا فعالیت آموزشی- در نهضت محیطزیستی است؛ در عوض، هنر محیطزیستی به سادگی نمایشی از عملکرد هنر در فضاهای عمومی، از جمله انسان و غیرانسان، است.
پتانسیل هنر بومشناختی به عنوان آموزشی در جهت منافع عمومی میتواند در نمونهای از هنر محیطزیستی بین گونه های زیستی هنرمند آمریکایی، لینوان هال[14]، مشاهده کرد که هنر را نه تنها برای آموزش افراد، بلکه همچنین در خدمت گونههای غیر انسانی استفاده میکند. همانطور که هال (2003) معتقد است: خلاقیت هنرمندان میتواند به حل مشکلات واقعی جهان کمک کند و میتواند بر مسائل فوری اجتماعی و محیطزیستی تأثیر بگذارد.
مجسمهسازی و چیدمان من، سرپناه، غذا، آب یا فضای زندگی برای حیوانات خانگی فراهم میکند؛ تا جبرانی باشد برای زیستگاهی که در اثر تجاوز انسانها نابود شده است (هال، 2016). برای این منظور، هال با دانشمندان محیطزیستی، هنرمندان و معماران منظر و جوامع محلی همکاری میکند تا برای انسانها و حیاتوحش در بسیاری از مناطق طبیعی از راه دور آثار هنری ایجاد کنند. به عقیدۀ هال، کار او توسط مخاطبان انسانی و غیرانسانی مورد توجه و قدردانی قرار گرفته است.
بینندگان، جذب تصاویر زیبا و متعادلی میشود که او ایجاد میکند و در عین حال آنها را وادار به اندیشیدن دربارۀ چگونگی تأثیرگذاری کار او در بازسازی تعادل در منطقه و کمک به گونههای غیرانسانی در منطقه میکند. هدف این است که احساسات قوی ایجاد کند و آگاهی ببخشد. برای ناظران غیرانسانی، این آثار نشاندهندۀ مداخلهای دقیق و برنامهریزی شده است که اغلب، سوءاستفادههای طولانیمدت انسانها را برطرف میکند (سونگ، 2009: 6).
بدینترتیب چیدمانهای هال در پارکهای ایالات متحده و دیگر مناطق طبیعی، مانند هیدروگلیفهای صحرایی– حکاکیهای سنگی که آب باران را برای حیات وحش بیابانی جذب میکنند – و مجسمههای رپتور روست[15] – سایتهای پرچین[16] و لانههایی برای قورباغهها و عقابها و جزایر شناور – نصب میشوند که زیستگاه طیف وسیعی از گونههای آبزی است (هال، 2016).
نتیجه گیری
هنر با همۀ گستردگی و در تمامی جلوههایش بیانگر وجود قابلیت و زمینهای در آدمی است که رشد و بروز آن مستلزم فعالیتی منظرم و هدفمند، یا به عبارتی، جریانی مبتنی بر آموزش هنری است. به عنوان یک ابزار آموزش و یادگیری، هنر به عنوان داربست و روش حمایت از دانشآموزان در فرآیندهای یادگیری و ارتقاء سطح عمیق یادگیری مشاهده میشود. در این زمینه، آموزش هنری شامل آموزش اساسی حواس و رشد آگاهی متعالی از تجارب بصری، آفرینش و فهم اشکال نمادین بصری و نیز رویکرد آگاهانه نسبت به تصورات بشری در نقاشی، مجسمهسازی، هنرهای تزئینی و آموزش در زمینۀ کاربرد و اِعمال قضاوت نقادانۀ تجارب بصری است.
از همینرو، هنر را میتوان به عنوان یک ابزار یادگیری و آموزش و در نتیجه، یک هدف مشاهده کرد. هنر به انسانها میتواند در درک سایر پدیدهها مانند فرایندهای محیطزیستی کمک شایانی کند. کاربرد هنر به عنوان یک ابزار آموزشی، به علم و دانش دانشآموزان جهان کمک میکند و از طریق کار و فرآیندهای زیباییشناختی میتوان به هدف خاصی دست یابیم. در نتیجۀ آموزش محیطزیستی مبتنی بر هنر، ممکن است زندگی جهانی دانشآموزان با محیطزیست طبیعی مرتبط شود. اساس آموزش محیطزیستی مبتنی بر هنر این است که فعالیتهای هنری از حساسیت به محیطزیست حمایت میکنند.
[1]. Sunassee
[2]. eco-art education
[3]. Tereso
[4]. Anderson & Guyas
[5]. Mantere
[6]. Cross-border
[7]. Eco-art
[8]. feminist
[9]. Indigenous
[10]. Blandy et al
[11]. Guy et al
[12]. activist public art
[13]. Duncum
[14]. Lynne Hull
[15]. Raptor Roost sculptures
[16]. perching and nesting sites