نقش هنر بومشناختی در ترویج آموزشهای محیطزیستی «قسمت اول»

دکتر مریم دادگر، استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
چکیده
آموزش هنر به عنوان ابزاری کلیدی برای هُشدار و آگاهسازی شهروندان از مشکلات محیط زیستی که امروزه با آن دست به گریبان هستیم، از طریق رویکرد خلاقانه، عاطفی و حسی تلقی میشود که می تواند کمبود این امر را در آموزش محیط زیست برطرف کند. ادغام آموزش هنر با آموزش محیط زیست در ایجاد ارتباط انسان و طبیعت ارزشمند به نظر می رسد. هنگامی که آموزش محیط زیستی با آموزش هنر ترکیب شود، می توان تأثیر یادگیری بوم شناختی را تقویت کرد. در مقالۀ حاضر که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی با استناد به منابع مرتبط خارجی نگارش یافته، نقش هنر بوم شناختی در ترویج آموزش های محیطزیستی به بحث و بررسی گذارده شده است. نتیجۀ کلی پژوهش حاکی از این است که هنر بوم شناختی به شهروندان می تواند در افزایش درک و آگاهی شهروندان از چالش های عظیم محیط زیستی در جهان امروزی و در نهایت ایجاد نگرش مناسب و رفتار شایسته با آن ها کمک شایانی کند.
مقدمه
آموزش محیط زیست نقش مهمی در پرداختن به چالش های جهانی مانند تغییرات آب و هوا، آلودگی و تخریب اکوسیستم ایفا می کند (سالازار و همکاران[1]، 2024). آخرین گزارش هیئت بیندولتی تغییرات اقلیمی[2] نشان می دهد که جهان در حال حاضر اثرات تغییرات اقلیمی را تجربه کرده است (لوین و همکاران[3]، 2022). تغییرات اقلیمی انسانی و تخریب محیط زیست باعث آسیب فزاینده به جوامع انسانی و زیستمحیطی میشود (هیئت بیندولتی تغییرات اقلیمی، 2022؛ جی و همکاران[4]، 2023؛ بلک و همکاران[5]، 2023؛ اهم و همکاران[6]، 2023؛ رومانلو و همکاران[7]، 2023). بر همین اساس، انسان ها به عنوان بازیگران محیط زیست باید نسبت به محیط زیست برای مدیریت و کاهش مشکلات زیست محیطی در حال و آینده مثبت عمل کنند (سیتوروس و ویارنی[8]، 2024). با این وجود، پایداری آموزش محیط زیست کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ثبات و تعهد معلمان و مدارس به تلاش های آموزش محیط زیست نیز کاهش یافته است (کاریوکی-گیتینجی و همکاران[9]، 2023).
آموزشهای محیط زیستی مبتنی بر هنر، با درک روشهای هنری و با درک دیدگاه باز نسبت به درک احساسات، درک محیط زیست و پاسخگویی را مورد بررسی قرار میدهند. به عقیدۀ مانتره ادعا میکند که هنر باعث میشود که یک شخص با احساسات و عواطف همه چیز را ببیند و درک کند و فرد باید برای درک موضوعات ناشناخته و غیرمنتظره زمان صرف کند (کاریوکی-گیتینجی و همکاران، 2023).
ونبوکل[10] (2013) در ارتباط با اینکه «چگونه آموزش محیط زیستی مبتنی بر هنر میتواند رویارویی دانشآموزان با طبیعت را تسهیل کند»، اینگونه استدلال میکند که هنر احتمالاً ذهن دانشآموزان را نسبت به طبیعت باز می کند و به آنها فضایی می دهد تا هرگونه ترس را از بین ببرند. میتوان گرمایش جهانی و بحرانهای دیگر محیطزیستی را در این زمینه مثال زد. ون بوکل، بر دو جنبه از هنر در زمینههای آموزش محیط زیستی تأکید میکند. اولاً، ما با پروسههای هنر و زیباییشناختی مرتبط میشویم. دوماً، هنر میتواند از معناسازی و درک فاجعههای محیطزیستی نزدیک ما پشتیبانی کند. هنر از این منظر میتواند به عنوان روشی برای زندگی و راهی برای درک وجودی آن مطرح شود (ونبوکل، 2013).
مربیان محیط زیست وظیفه دارند حس ارتباط دانش آموزان با دنیای طبیعی و همچنین القای دانش محیطزیستی و نگرش های طرفدار محیطزیست را تا آنجا که انگیزۀ کافی برای اتخاذ رفتارهای طرفدار محیط زیست ایجاد کنند، توسعه دهند (سوبل[11]، 2008). سونگ (2008) اظهار داشت که آموزش محیط زیستی مبتنی بر هنر می تواند چنین پیوندهایی را شکل دهد، از جمله یک ارتباط عاطفی پایدار با طبیعت، و احساس مسئولیت مشترک در قبال محیط طبیعی که می تواند رفتارهای محیطی مثبت را هدایت کند (سونگ[12]، 2008: 13). به عقیدۀ اینوود[13] (2008) و گری و بیرل[14] (2015) نیز، آموزش محیط زیستی مبتنی بر هنر برای ارائۀ یک تجربۀ مساعد به دانش آموزان به منظور ایجاد رابطه با محیط طبیعی و سرمایه گذاری عاطفی در مراقبت از آن بسیار حائز اهمیت است (سونگ، 2008؛ اینوود، 2008؛ گری و بیرل، 2015).
آموزش محیط زیست
آموزش محیط زیست از دو واژۀ «آموزش» و «محیط زیست» تشکیل شده است. «محیط زیست» شامل تمامی شرایط و عواملی است که بر زندگی و رشد موجودات زنده تأثیر می گذارد و آموزش به عنوان “تعلیم سیستماتیک و دستورالعمل طراحی شده برای انتقال دانش و توسعۀ مهارت، کسب دانش و توانایی ارزیابی آن” تعریف می شود.
در گزارش کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه (1987) آمده است: «آموزش محیط زیست باید دانش جامعی را ایجاد کند که علوم اجتماعی و طبیعی را شامل شود و بینشی در مورد تعامل میان منابع انسانی و طبیعی، توسعه و محیط زیست ایجاد کند. همچنین این نوع آموزش باید در کلیۀ رشته ها و برنامه های رسمی آموزشی و در تمام سطوح وارد شود تا در مورد کیفیت محیط زیست حس مسئولیتی را ایجاد نماید و فراگیران یاد بگیرند چگونه در حفظ محیط زیست نقش فعالی داشته باشند و در جهت ارتقای آن بکوشند» (کمیسیون جهانی محیطزیست و توسعه، 1987).
در اصل، آموزش محیط زیست، فرآیندی فعال است که طی آن آگاهی، دانش و مهارت ها ارتقاءیافته و منجر به درک، تعهد، تصمیمات آگاهانه و فعالیت های سازنده برای مدیریت کلیۀ اجزای به هم آمیختۀ محیط زیست می شود، که هدف از آموزش محیط زیست، ایجاد آگاهی در افراد جهت حفاظت محیطزیست و نیز افزایش درک محیط زیستی آن ها برای حل مسائل و مشکلات آن است (میبودی، 2013).
از دیدگاهی دقیقتر، آموزش محیط زیستی به عنوان فرآیند یادگیری در نظر گرفته می شود که دانش و آگاهی افراد را در مورد محیط زیست و چالش های مرتبط افزایش می دهد، مهارت ها و تخصص های لازم را برای رویارویی با این چالش ها گسترش می دهد و نگرش ها، انگیزه ها و تعهداتی را پرورش می دهد که منجر به تصمی مگیری آگاهانه و اقدامات مسئولانه می شود (ون دو وترینگ و همکاران[15]، 2022).
در مجموع می توان اذعان داشت: «آموزش محیطزیست»، ایجاد تغییر در دانش، نگرش و رفتار فراگیران نسبت به محیط زیست به منظور محفاظت از آن است. دانش محیط زیست، اطلاعات فرد دربارۀ معضلات محیط زیستی، عوامل مؤثر بر گسترش آنها و اطلاعات دربارۀ آنچه فرد می تواند برای بهبود این وضعیت انجام دهد؛ ارزش های محیط زیستی، اصولی در نظر گرفته می شوند که موجب شکل گیری ارزش ها، نگرش ها و اعمال می شوند؛ و نهایتاً رفتار محیط زیستی، مبیّن کنش ارادی فرد یا گروه است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم به تغییراتی در محیط زیست منجر می شود که ممکن است حامی محیط زیست یا مضر و مخرّب آن باشد. محققان آموزش محیط زیست استدلال می کنند که در زمینۀ آموزش محیط زیست موفقیت بیشتری در القای تغییر نگرش فراگیران نسبت به تغییر رفتار آنها حاصل شده است (هانگرفورد و ولک[16]، 1990؛ لیمینگ و همکاران[17]، 1993).
بنابراین، واضح است که هدف از آموزش محیط زیست، افزایش آگاهی هر فرد است تا وی ارزش های محیط زیستی را درک کند و برای حفاظت از آن بکوشد و از طریق تفکر و تأمل از فرآیندهای زیستی حمایت کند (سرلک و همکاران، 2019). به عبارتی دیگر، هدف آموزش محیط زیست، آموزش شهروندانی است که از محیط زیست بیوفیزیکی و مسائل مرتبط با آن آگاه باشند و بتوانند به حل آن ها کمک کنند و همچنین الهام بخش دیگران در این زمینه باشند (ون دو وترینگ و همکاران، 2022).
[1]. Salazar
[2]. Intergovernmental Panel on Climate Change (IPCC)
[3]. Levin et al
[4]. Jay et al
[5]. Black et al
[6]. Oehm et al
[7]. Romanello et al
[8]. Sitorus & Wiyarni
[9]. Kariuki-Githinji et al
[10]. Van Boeckel
[11]. Sobel
[12]. Song
[13]. Inwood
[14]. Gray & Birrell
[15]. van de Wetering et al
[16]. Hungerford & Volk
[17]. Leeming et al