یادداشت

نظریه سپهر آبی و قـوی صـدفــی «قسمت اول»

دکتر مهدی مطهرنیا-آینده پژوه و تئوریسین سیاسی

چکیده

این مقاله، به‌عنوان مقدمه‌ای برای نگارش کتاب «سپهر آبی و قوی صدفی»، به بررسی نظریه‌ای نوین در حوزه آینده‌پژوهی می‌پردازد. این نظریه با ترکیب مفاهیم «اقیانوس آبی» و «قوی سیاه»، به شکلی خلاقانه به فرصت‌های نهفته در محیط‌های غیررقابتی و پیش‌بینی‌ناپذیر پرداخته و رویکردی نوین برای ساخت آینده ارائه می‌دهد.

در این رویکرد، نویسنده مفهوم بومی «باریخ‌شناسی» را به‌جای تاریخ‌پژوهی یا آینده‌پژوهی معرفی کرده که در آن، آینده نه‌تنها قابل تحلیل و بررسی است، بلکه می‌تواند به شکلی فعالانه ساخته شود. اصطلاحات جدیدی (چون “Hue-story” به معنای داستان رنگارنگ) و “Huistory” نیز در قالبی خلاقانه، به نوعی تبیین جدید از آینده به‌عنوان پدیده‌ای چندبعدی و پویا اشاره دارد.

در این نظریه، به‌جای تمرکز بر عدم قطعیت‌ها، از «کارت‌های وحشی» به‌عنوان ابزاری برای خلق بازارها و فرصت‌های نوین استفاده می‌شود؛ کارت‌هایی که به تصمیم‌گیرندگان امکان پیشرفت و نوآوری در بستر آینده‌های احتمالی و متفاوت را می‌دهد.

این نگرش، راهکاری را برای سازمان‌ها و جامعه فراهم می‌آورد تا به‌جای واکنش به رویدادهای پیش‌بینی‌نشده، با رویکردی فعالانه آینده را شکل دهند.

این کتاب به‌دنبال توسعه و تعمیق پنداشته بوده و چارچوبی جامع برای استفاده از کارت‌های وحشی، تحلیل رنگارنگی از آینده، و راهکارهایی عملی برای بهره‌برداری از فرصت‌های خفته در بازارهای نوین ارائه می‌دهد.

این اثر در کنار تبیین نظریه، به ارائه ابزارها و روش‌های عملی برای به‌کارگیری آن در حوزه‌های مختلف نیز می‌پردازد.

واژه‌های کلیدی:

اقیانوس آبی، قوی سیاه نیکلاس طالب، سپهر آبی، قوی صدفی، کسب‌وکارها، استراتژی، مطهرنیا

 صدای سما

پیشگفتار

در ابتدای قرن بیست‌ویکم، جهان با پیچیدگی‌ها، عدم قطعیت‌ها و تغییرات شتابانی مواجه شده که الگوهای سنتی و نظریات پیشین را در تبیین و پیش‌بینی آینده ناتوان ساخته است.

در این بستر، مفهوم «باریخ‌شناسی» و ساختارهای وابسته به آن را به‌عنوان رویکردی نوین مطرح کردم.

در این رابطه، برای عمومی‌سازی اندیشه‌ورزی در باب آینده، تفکرنوردی‌های پروادارِ – یا معطوف به – کشش آینده برای توسعه ملی در آینده ایران و ایران آینده، باریخ‌شناسی را معادل تاریخ‌شناسی و در استمرار مطالعه ریخت‌شناسی گذشته‌ی زمان در آینده‌ی زمان برساختم.

“نوواژه‌آفرینی” کوششی لازم و دیسیپلین علمی نوینی است که یک دهه است به ساحت علوم وارد شده است. من پیش از این بر آن اصرار داشته‌ام.

در همین راستا، واژه‌سازی خلاقانه «باریخ» در مقابل «تاریخ»، بر آینده‌پژوهی تأکیدی خاص دارد، که در آن گذشته همچون زیربنایی برای درک آینده‌ای رنگارنگ و چندبُعدی به‌کار گرفته می‌شود.

در همین راستا، واژه “Huistory” را ابداع کرده و در ترکیب با “Hue-story” یا «داستان رنگارنگ»، به آینده‌ای اشاره دارد که به تنوع و پویایی خود شناخته می‌شود.

در این فضای گفتمانی، پنداشته «سپهر آبی و قوی صدفی» به‌عنوان چارچوبی برای مطالعه و ساخت آینده پیشنهاد شده است.

این پنداشته که ترکیبی از استراتژی اقیانوس آبی و مفهوم قوی سیاه است، سعی دارد تا با اتکا به کارت‌های وحشی یا همان «wild cards»، به‌جای تمرکز صرف بر عدم قطعیت‌ها، به خلق فرصت‌ها و بازارهای جدید بپردازد.

از دید من، آینده نه‌تنها قابل مطالعه، بلکه قابل ساخت نیز هست؛ و کارت‌های وحشی به‌عنوان ابزارهایی برای خلق این آینده معرفی می‌شوند.

این پنداشته در عین حال که به پویا و تغییرپذیر بودن شرایط جهانی اذعان دارد، رویکردی فعالانه و خلاقانه به آینده اتخاذ می‌کند. سپهر آبی، همچون گستره‌ای بکر و دست‌نخورده، جایی برای خلق فرصت‌های جدید است و «قوی صدفی» با الهام از ویژگی‌های شگفت‌انگیز، به‌جای تمرکز بر عدم قطعیت‌ها، تلاشی است برای بهره‌برداری از فرصت‌های نهفته. در این پنداشته، پیش‌بینی‌ها جای خود را به خلاقیت و نوآوری در بستر آینده‌ای رنگارنگ می‌دهند؛ کاری که در این چند سال سرمایه‌داری فرامدرن در پی آن است و باز ما از قافله تمدن بشری باز می‌مانیم.

باریخ‌شناسی به معنای آینده‌اندیشی در مقالات و نوشته‌های من، محصول چنین فرایندی است. بنابراین، پنداشته‌ی “سپهر آبی و قوهای صدفی” با تکیه بر ساخت آینده به‌جای صرفاً پیش‌بینی آن، بینش تازه‌ای برای آینده‌پژوهی ارائه می‌دهد که نه‌تنها به مطالعات گذشته وابسته نیست، بلکه به امکانات و احتمالات جدید در آینده توجه ویژه‌ای دارد.

 صدای سما

مقدمه

سال‌ها پیش بود که با مطالعه‌ی پنداشته اقیانوس آبی و ورود به آینده‌پژوهی کار و کسب‌ها، که با اصلاح محتوایی و مفهوم‌پردازی‌های انجام‌شده همراه بود، به فکر این مطلب افتادم تا پنداشته موجود را مورد بازنگری قرار دهم و در صورت وجود استعداد و توانایی برای بسط آن در چارچوب باریخ‌شناسی و مدیریت آینده‌ها، اقدام نمایم.

در هنگام مطالعه موضوع، نگرش نیکلاس طالب در کتاب «قوی سیاه» را در جریان دیدم که چون

روح در اندام این دیدگاه حضور داشت.

در مجموع، پنداشته «اقیانوس آبی» و پنداشته «قوی سیاه» دو مفهوم مهم و مجزا در حوزه کار و کسب و تصمیم‌گیری استراتژیک هستند که در یک مسیر با هم رابطه پیدا می‌کنند؛ آن هم «عدم قطعیت» است.

عدم قطعیت در آینده‌اندیشی – باریخ‌شناسی – از اهمیت بنیادی برخوردار است. با مطالعه این دو پنداشته در قالبِ مفهومی موجود در آن‌ها، که به تحلیل و مدیریت عدم قطعیت‌ها و رقابت در بازار کمک می‌کنند، دریافتم که این موضوع استعداد گسترش و پهنابخشی معنادار و قابل تعریف دارد. نگارش یادداشتی در این موضوع و انتشار آن، مقدمه‌ای بر نگارش مقاله‌ی حاضر برای بیان علمی‌تر و گسترده‌تر آن است. در اینجا به شرح مختصر هر پنداشته و کاربردهای آن‌ها می‌پردازیم:

پنداشته اقیانوس آبی

پنداشته اقیانوس آبی، که توسط چان کیم و رنه مابورنیا در کتاب «استراتژی اقیانوس آبی» (2005) مطرح شده است، بر خلق بازارهای جدید و فرصت‌های بی‌رقیب به‌جای رقابت مستقیم در بازارهای اشباع‌شده تأکید دارد. در این دیدگاه، بازارها به دو دسته «اقیانوس سرخ» و «اقیانوس آبی» تقسیم می‌شوند:

اقیانوس سرخ: بازارهای موجود و شلوغی هستند که رقابت شدید در آن‌ها برای کسب سهم بازار حاکم است و اغلب با کاهش سود و تنزل ارزش برند مواجه می‌شوند.

اقیانوس آبی: به معنای ایجاد یک فضای بازاری کاملاً جدید با خلاقیت و نوآوری است؛ جایی که رقابت بی‌اهمیت می‌شود، زیرا شرکت‌ها با خلق ارزش‌های منحصر‌به‌فرد و نیازهای جدید، مشتریان خود را جذب می‌کنند.

استراتژی اقیانوس آبی از شرکت‌ها می‌خواهد از تفکر سنتی رقابتی فراتر روند و به‌جای مقابله با رقبا، بر خلق تقاضا و ارزش‌های جدید تمرکز کنند. به‌عنوان مثال، شرکت‌هایی چون «سیرک دوسولی» با تغییرات نوآورانه در قالب و مفهوم نمایش، توانستند بازاری جدید خلق کرده و رقابت را بی‌اهمیت سازند (Kim & Mauborgne, 2005).

در شماره آتی به پنداشته قوی سیاه و سه ویژگی اصلی آن و مقایسه و کاربردهای آن و مفهوم نظریه سپهرآبی و قوی صدفی خواهیم پرداخت.

 صدای سما

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا