کشکول مجاز و سَندرُم قلبِ شکسته
دکتر سید مهدی حسینی، دکتری علوم سیاسی از دانشگاه تهران
در سالهای اخیر، اتحاد فناوری ارتباطات و داده پردازی رایانه ای؛ نوید بخش رفاه و آرامش بیشتر شد و بر شیوه ی زندگانی تأثیری بنیادین گذاشت. اما این پیشرفت شگفت انگیز، بدلیل ماهیت زندگی دیجیتال ؛ موجب تحمیل ناخرسندی هایی نیز به روند زندگی روزمره شده است.
مشکل از آنجا شروع شد که برخی فن آوری را « مابعد الطبیعه حقیقی سده ی بیستم خواندند … (رجایی، 1397: 110)» تا به تدریج سایه ی فن آوری دیجیتال بر تمام جنبه های زندگی روزمره گسترش یابد.
در این میان، برخی سودا گران بازار اندیشه نیز از “تریبون تکنیک و منبر دیجیتال” مدعی دست یابی به علمِ رساندن بشر به سعادت کامل! شدند.
حتی امروز که « کشتی عقل مدرن به صخره ی واقعیت اصابت کرده و درهم شکسته ! (آرنت، 1398 : 435) صاحبانِ ذهن “معتاد به مابعدالطبیعه ی فنی ” مدعی جمع کردن و در انحصار داشتن هر علامت و نشانه برای بند زدنِ قلب شکسته! در کشکول فضای مجازی اند .
اینک، امردیجیتال دارد حیات زیستۀ نسل نو ظهور را به سمتی هدایت می کند که برای او تصوری از تسلط تمدن واحدِ مادی و تکنولوژیک ! بر جهان، ایجاد شود.
نکته ی طنز آمیز ماجرا اینجاست که علی رغم تهدید جان میلیون ها انسان بی گناه از سوی جنگ افروزان و مخاطره ی گرسنگی و قحطی در سرتاسر جهان« دانشمندان امریکایی برنامه دارند در آینده رصد خانه ای دائمی روی کره ی ماه بنا کنند و طی مأموریتی انسان را به مریخ بفرستند . …(هاول، 1400: 278)»
اما چهار ستون این کاخ بلند پروازی! بر روی یک زمین ماسه ای و بسیار سُست و بر پایه ی دروغ ! گذاشته شده است.. «این ساختمان تا زمانی دوام خواهد آورد که مردم حاضر باشند زیر سقف دروغ زندگی کنند.(هاول ، 1398: 43)» …
صد البته کمبود هم ؛ در جوامع نابرابری می آورند و شرایط رانت سایه ای را برای اقلیتی ممتاز و ژن برتر! فراهم می کنند! انگار این قاعده ی کلی، قبل از عصر دیجیتال تا حدودی پذیرفته شده بود.
یعنی از لحاظ جامعه شناختی، نسل های متمادی به وجود تضاد نیمه جان! عادت کرده بودند. و نابرابری ها کمتر موجب تنش های اجتماعی می شد.
مردمانی که نسل های پیاپی چیز دیگری ورای ظلم و نابرابر ندیده بودند، با گذشت زمان پذیرشِ خود سری و تسلط حُکّام ، برایشان قابل تحمل شده و بصورت عادت در آمده بود.
بلحاث تاریخی : عوامل ذیل بنیان این پذیرش را متزلزل کرد و این عادت را تغییر داد:
- فناوری چاپ کتاب
- اختراع تلگراف
- انقلاب الکترونیک
- تحول دبجیتال
با اختراع صنعت چاپ، توسط گوتنبرگ و سهولت ارتباط با اوراق متحرک کتاب ! بارو تی برای انفجار در روح و روان آدمی زاده فراهم گردید.
بعد ها ؛ مورس با اختراع تلگراف و ارسال پیام الکترونیک به اصطلاح روی دست گوتنبرگ بلند شد؛ اما هیچ کدام قادر به پیش بینی تأثیر گسترده ی اختراعات خود بر حیات زیسته و سرشت و سرنوشت بشر نبودند!
با رویش قارچ گونه ی ماهواره بر پشت بام! و سپس ورود ناگزیرِ ترکیبی نوپدید موسوم به” دولتِ الکترونیک” به عرصه ی ادبیات سیاسی در سراسر جهان، « نظم موجود، هر اندازه هم ستمگرانه و مورد تراضی همگان!(دوورژه ، 1369: 104)» رقیبی سر سخت یافت.
تحول دیجیتال برای نخستین بار جهان را زیر چتر تمدنی یگانه قرر داد. اما این تمدن در واقع رنگ و روغنی است که فناوری جدید به تازگی بر روی جهان کشیده است« رنگ و روغنی بسیار سطحی که تَرَک کها و شکستگی های بزرگ را از نظر پنهان می کند. ( شایگان، 1397: 43)» …
« کابوسی که اکنون گریبان نظامِ[بین الملل] را گرفته از زمانی پدید آمده که این نظام ، به هزارویک دلیل، دیگر نمی توند به اعمال بی قید و شرط و ظالمانه و دلبخواهی قدرت بپر دازد.»
چنان که هاول نگاشته« من باورم نمی شود که کلّ این تمدن ، فقط یکی از بن بست های تاریخ و خطا های مهلک روح انسان باشد.»
از حیث تحلیلی، رستاخیز معنوی قرن پانزده، به عنوان مثال حتی« افکار سیاسی ارسطو را با بساط وامانده ی روزگار کهن بدور ریخت! بطوری که به سیاست ارسطو( مظهر نخستین کوشش فکری انسان برای حل مسائل سیاسی) خدشه وارد کرد، ولی با این وجود « نظرات ارسطو در باره ی نیرنگ حکومت ستمگر، هنوز چیزی از تازگی خود را از دست نداده؛ (ارسطو،18:1364)» و اهرم فشار و معیار سنجش کارکرد دولت الکترونیک! در فضای مجازی است.
به هر حال:
در هنگام فشار، چه از عشق شدید و چه رنج شدید، قلب می تواند شکافته شود و هرگز به شکل قبل برنگردد، این نه تنها در معنای استعاری، بلکه در واقعیت نیز صادق است. درواقع، ما سندرمی به معنی “سندرم قلب شکسته” داریم. (آردوتی، 1402 : 177)»
« مسئله این است که امروزه، امر سیاسی به بازی در جامه ای اخلاقی مشغول است. به عبارت دیگر، امر سیاسی هنوز عبارت است از تمایز ما/ آن ها ؛ ولی ما / آن ها به جای این که با مقولات سیاسی تعریف شود، بر مفاهیم اخلاقی استوار شده است.( شانتال موفه، 1391: 13)»
در همین راستا:
نتایج تحقیقات کیفی، در جامعه ی ایران اسلامی نوید ساختن جامعه ی بهتر و آینده ی درخشان تر و پویا را می دهند.
اما با این وجود هر چند «پیش شرط هر اتفاقی در سیاست، اخلاق است،» اما مردم در دولت الکترونیک «به جای رقابت بین چپ و راست، با منازعه بین درست و غلط مواجه شده اند.»
به نظر می رسد انواع سلیقه «روی همدیگر بارگیری (دانلود) شده و واقعیت دولت امروز را ساخته و پرداخته » و به اقتضای افزونه های متعدد و نا همساز! به سان«دانلود های ناتمام و مداوم بر روی یک سیستم، ماشینی با چندین موتوریا نیرو محرکه متفاوت» مشاهده می شود..
انگار انرژیِ هر بخش برای از کار انداختنِ بخش ها و نهاد های رقیب است. پیامد مکمل هم نبودن و عکس هم کار کردن از توانایی نظام در« ارتقای نرم افزاری مؤثر[که] بتواند گسل ها و بد افزارها ی خود را به طور خودکار و مداوم تخلیه و ترمیم کند» می کاهد. …
مدارا با دلشکستگیِ مردمانی که در برخی نقاط از کشورمحرومیت های بسیارشدیدی را تحمل می کند؛ هر چند نمایانگر واقعیتی تلخ یعنی« هرچه فقر عمومی بیشتر/ ثروت ارباب زر و زور افزونتر» می باشد! ولی جامعه ی بهتر و آینده ی درخشان تر در گرو کار و تلاش و آرامش اجتماعی و وفاق ملی است.
به قول موریس دو ورژه: «صاحب اتوموبیل قدیمی در برابر صاحب اتوموبیل گرانقیمت کمتر احساس ناراحتی می کند، تا زاغه نشین و گرسنه در برابر فرد کاخ نشین و متمول! که باقیمانده ی سفره اش ممکن است چندین خانواده را سیر کند.»
صد البته معنای این مدارا و وفاق؛ پذیرش نابرابری به بهانه ی موهوم ژن برتری و مادر زادی نیست. انسان چه در خانوه ای محروم چشم به جهان بگشاید و چه اشرافزاده باشد! در هردو حال از “یک مزیت فطری” بهره برده است. همه، حتی سَبُک سران! نیز « سنگینی بار یک تصادف ازلی را برخود هموار می کنند.( دوورژه، 1358: 113)»
هدف از اشاره های فوق، نشان دادن بلاهت و پوچی جامعه ی ماشینی و تأثیر اثیری دانش الکترونیک بر دولت و توجه به حیرت و بُهت از عملکرد مدعیان ژن برتری! در میعاد گاه فضای مجازی است. ضروری است« دولت ، کاروزاری را در کل کشور [سامان دهد تا اهل فن سیاست] حرف هایی را به گوش میلیون ها نفر از آدم های خیرخواه دیگر برسانند؛ » تا سندروم قلب شکسته حالتی طبیعی و عادی و صد البته نابخشودنی پیدا نکند.