پــــول؛ کاریکـاتـورِ واقعیت سیاسی
دکتر سید مهدی حسینی، دکتری علوم سیاسی از دانشگاه تهران:
موریس دو ورژه ، در کتاب اصول علم سیاست، هنگام بحث از انواع سلاح برای مبارزه و ستیز، موضوع پول را با مفهوم « پادشاه/ کاریکاتوری از واقعیت سیاسی» صورتبندی میکند. در بسیاری از جوامع هرچنـد هرگز پول خود پادشاه نبوده، اما همواره قسمتی مهم از قدرت در فرایند پادشاهی را بدست داشته است. پر واضح است که برای نظارت عقلانی بر کاربرد پول، بشر هنوز تبحر کافی نیافته است، اما در شناسایی کارویژه و نقش آن برای “خرید قدرت سیاسی” مهارتی حیرت انگیز دارد. به راستی که خواندن برخی از برگهای تاریخ در نقل خریدِ وجدان! حتی شرم از انسان بـودن را برمیانگیزد.
اگر قـوه تخیـل خود را کمی بیشتر گسترش دهیم در مییابیم که این شیـوه مهارت آموزی، ریشـه در یونان باستان باستان دارد. دادگاه روم، آموزشگاه مهمی برای فراگرفتن و آموزش فنون سیاسی بود. هر سیاسمتدار جوان و تازه کار، شهرت خود را با مجرم ساختن و از میدان بدر کردنِ یک شخصیت برجسته، شروع می کرد.
جنبه حقوقی و قانونی اتهام، مهم نبود. فقط روابط حزبیِ قضات، درجه نفوذ مالی و عده جمعیتی که به طرفداری از قضیه، جلوی مجلس سنـای روم ازدحام میکـردند، اهمیت داشـت تـا بـه قضـات بفهمـاند که محکـوم ساختـن متهم، به نفع خود ایشان( هیأت داوران) است. بـه تدریج و با گـذار معجزه آسای پول از تونل زمان، اکنون و بویژه « پول کاغذی، همان سرنوشتی را خواهد داشت که پول خرمهرهای و النگوی مِسین!» نقطه عـزیمت بـرای ایـن تغییر، قـرن نوزده و گستـرش سرمایه سالاری! بـود.
بـا آغاز آن تحولات عظیم، مردم فهمیدند که از این پس، قدرت بر پول بنا شده است. ایـن درک و آگـاهـی، امـر جدیـدی بـود. امـا « پاره ای” نو دولتِ ناشیِ تازه به دوران رسیده” جـای ثـروتمندانِ قـدیمیِ خـویشتـندار، را گرفتند» و شد آنچه که نباید میشد … در عصر دیجیتال علی الخصوص امروز، موضوع پـول «پـادشاه/کاریکـاتور» ناظـر بـر واقعیت تبلیغـات سیاسـی و خـرید وجـدان و مبـارزه جناحها و اخذ رأی …. می باشد.
پـول اینک، به عنـوان یک سلاح بسیـار کارا و بـُرَّنـده، در هـر تعارض و ستیز سیـاسی، نقش تعدیل کننده نیز یافته است. به طور ی که حتی قادر است صورتی ملایمتر از مبارزه را جایگزین تعارضات خونبار کند. در آخـرین تحلیل، برای فهم و درک درست از منطـق درونـیِ تغییر و تحول پول محور، یعنی « بزرگتریـن رها کننده امیال و هوسها» بایـد گفت حتی در دموکراسی غربی، که بر میزان مشارکت و تعداد افـراد تمـرکز دارد، نیـز قـدرت سیاسـی تبلیغـات، در واقـع همان قدرت سیاسی پول است.
همین امر، دیجیتالیسـم را به میدان نبرد گفتار و کردار تبدیل ساخته است. تریبـون تکنیک و بلندگوی دیجیتـال، فرصتی طلایـی بـه اهالـی پول! اعطا کـرده تـا در ایـن روزگـار، شـخصـی کــه هیـچ کـار نـمـیکند، مبـالغ هنگفتـی بـدست مـیآورد! در حـالیکـه اغلـب کسانی که بـا زحمت و مـرارت، کار زیـاد هم انجـام میدهنـد، هیچ سهمی از آن بـدست نمیآورند. به نظر میرسد این وضع بسیار ابلهانه است.
برخی تصور کردهاند که بخاطر همین وضع نادرست و ابلهانه است که: سطح زندگی بخشی از مردم چنـان پایین آمده که به عنوان مثال خـوردن گوشت برای بسیاری از خانوارها، به صورت یک چیز کاملا تجملی در آمده است. بهتر است از کیف و کفش و پوشاک و سرپناه چیزی نگوییم! قدرت پول گرایش به این دارد که بر “قدرت تعداد” پیـروز شود. این واقعیت حـاکی از ایـن است که “عامل پول یا ابزار اساسی قدرت، عامل کمّی را محو خواهد کرد.”
به قـول «دو ورژه» در هنگامه تهدید تسلطِ پول! در چهار چوب کثرتِ غربی! فاشیسم ظاهر گردید. همین امر، تأمل و تفکر هرچه بیشتر، درکارویژه چنان آجیـلِ مشکلگشایی! را بیش از پیش، بـرای صـاحبنظران واجب ساخته است: « در کشـوری که گرسنگـی پدیده ای بـومی است، فربهی نشانهای از قـدرت است. زمـانی که در بـرابر کاخ ها، اتومبیلهای توانگـران بر سر و روی قومـی ژنده پوش، گرسنـه و آلونک نشیـن، گِل و لای میپاشنـد، ظلـم بـه شـدت احسـاس میشـود.
در غـالب اوقـات هرچـه فقـر عمومی بیشتـر باشـد، تمَوُل اربابِ زر و زور، افـزونتر میشود.» هرگاه مردمانی، در زاغههای محقر سکنی گزینند، و محرومیت شدید را تحمل کنند، و اقلیت ممتاز مدعی ژن برتر! جامههای زربفت بپوشند و کاخ های مجلل بسازند، تضادهای عمیق و نابرابری و تنفر را دامن زده اند … « ایـن وضـع بـالطبـع انـفـجـارآمیـز اسـت» ولـی، در غیـرایـن صورت، پیامد اجتماعی آن را “درماندگی آموخته شده” می نامند.
در 2024 و در مواردی نادر! به سان روم باستان، علاوه بر ازدحام در جلوی مجلس، درگاهِ تکنیک و بلندگوی دیجیتال نیز بر روابطِ حـزبیِ قضـات، درجه نفوذ مالـی و عـده جمعیت، افزوده شده تـا به قـضـات بفهمـاند که محکـوم ساختـن متهـم، بـه نفـع خـود ایشـان (هیأت داوران) است. جستـار حاضـر را با کلام ماندگار «محـمد علی اسلامی ندوشن» بـه فرجـام می بریم: در روزگاری زندگی می کنیم که « از در و دیوارحرف اقتصاد می بارد و فرهنگ فراموش شده است. فرهنگ بد، اقتصاد بد میسازد.
در دوران تحولی، که خواه و ناخواه به همراه دنیا، در پسِ گردونه تاریخ میپیمائیم، سکوت درباره فرهنگ، سرباز زدن از وظیفه انسانی است. بحران دنیای امروز، بیش از بحران اقتصاد و پول و نفت، بحران فرهنگ است. در کشوری در پیوند با تاریخ کهن، دعا کنیم که رهنوردان با روح ساربانی بر پشت “رنج روور” نشینند! وگرنه وای بر بیگناهانی که بر سر راه باشند.(فرهنگ و شبه فرهنگ، ص 21)»