یادداشت

روحِ پول و رقابتِ واقـعـیِ مغزهـا

دکتر سید مهدی حسینی ، دکتری علوم سیاسی از دانشگاه تهران:

تحول دیجیتال؛ چشم اندازی روشن از روند رشد و پویایی اقتصاد فوق نمادین را نیز ترسیم می کند. از سال2024 بسیاری از مسائل مرتبط با بازار و پول؛ به کلیک دست و کلیک مغز؛ امتزاجی آلیاژگونه خواهند یافت. ایـن تحـول؛ روح حاکـم بر بـازار و پـول، را می نوازد.

البته پول، قابلیت تبدیل به مشکل را دارد؛ زیرا بشر هنوز تبحر کافی برای نظارت عقلانی برکاربرد آن نیافته است. امکان سوء استفاده و ویژگی تهییج احساس و کارکرد تبلیغات سیاسی و مهمتر از همه خرید قدرت سیاسی با پولِ اضافه! بخشی از واقعیت پول می باشد… حاصل این خریدِ دیجیتالی، تحول عظیم در بنیان دانایی و کارکرد ماشین سیاسی! است. اما نتیجه رانندگی بدون گواهینامه در بزرگراه دیجیتال، گم کردن راه خواهد بود.

و حتی روایت‌های الهی و آسمانی در مورد سرشت و سرنوشت انسان؛ نیز ممکن است جای خود را به روایت های غیر دینی بدهند. در این نوشتار، گوشه چشمی به تکنوکراسی رفاهی درزندگی روزمره ی اقشار خاص، از جمله غرور آفرینان تکیه زده بر صندلی چرخدار داریم. علی رغم هیجان افزا یی و امکان سوء استفاده و…، اما جایگـاه پـول در افکـار کلیشـه‌ای stereotypes حفظ خواهد شد. یعنی افکاری که مـوجب بر انگیختـه شدن خاطره رخـدادهایِ پیشینی، شـده و نـوعی حالت مقایسه بین زمان حال و زمان گذشته ایجاد می کنند.

بخش مهمی از سـامانه تفکـر قالبـی، بـر زندگی روزمره جامعه هـدف؛ سـایه گسترده است. پنجره ورود به آن افکار و تصورات قالبی و حک شده بر لوح خاطره جمعی، رسانه های تصویری و فرآیند digitalize است. در روش مـحاسبـه ده انگشتـی (digital computer) پیشـوند digiti به معنی انگشت و digitaliz یعنی با رقم نشان دادن/ به صورت رقم درآوردن، است.

از این دریچه، امر” خیر و شرّ ” و وابستگی معناییِ آن به کلیک دست وکلیک مغز! دیدنی است. در اینجا، سخن مثلا از ارتباط “ویلچر با راه پله و دندان درد” و حقوق شهروندی! نیست، بلکه حرف از لوازم بهداشت و درمان (کیسه کلـوستـومی، یوریـن بـگ، تشک روهـو، …) است. واقعیتِ کمبود در این زمینه! برای تکنولوژی فاقد سرنخ cluelessness با نشانه های هویتی غایب! بهانه می سازد، تا بناحق هزینه تراشی فرهنگی کند! یعنی افرادی نـاشناس در بـازی هویت! که درکوه ساختن از کاه تبحر یافته اند و با اغراض سیاسی! و مقایسه حیات زیسته اعضای جامعه هدف با زندگی همقطارانشان در سایر ممالک! پرسش‌هایی بی پاسخ در ذهن پویا و جستجوگر نسل جدید ایجاد می کنند.

از 2017 تکنیک جعل عمیق (Deep Fake) با ابتنـا بر هـوش مصنـوعی و سیستـم خلق و تشخیص و دستمایه قراردادن کمبودها؛ سایه تردید را بر والایی فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی می گستراند، و امرِ تکریمِ رفتارِ مبتنی بر وظیفه وکرامت انسان! را دروغ و شایسته مذمت جلوه می دهد. در نتیجـه، نوجوان امـروزی که نمایانگر نقطه عطف جدیـد در تاریـخ ایران است؛ به دلیـل “تعلیق روانیِ اجتماعی” یا هویت یابی درفاصله سنیـن کودکی و بزرگسالی؛ در تله شبکـه های اجتماعی گرفتار می شود!

کشف منطق درونیِ مشکلِ حل شدنی! حتی او را از” امور ماورائی و الهیات سیاسی دور می کند” و از اختصاص آن به بعضی از افراد متصدی اما تن آسا که حوصلۀ تحقیق و بررسی عینی ندارند” سخن به میان می آورد. نمونه اش وایرال ویدئو های منتسب به معدودی از فرزندان جامعه هدف است. … اما با اندکی دور اندیشی، می توان براین فرضیه که« قدیسان، نمی توانند انسان را به رستگاری بر سانند!» مهر باطل شد، زد.

استامـپِ این مُهـر؛ الزاماً باید به جـوهر شفافیت آغشتـه باشد. شفافیت، بـرای تکیه زدگان برصندلیِ چرخانِ قدرت درخانه شیشه ای، می تواند ترسناک باشد. چراکه از یک منظر« قوانین، شبیه سوسیس هستند، بهتر است نحوه تولیدش را نبینیم!» [کنجکاوی نسبت به چگونگی تولید دراطاقی پر از دود، که مواد ترکیبی و ترکیب کنندگان رؤیت ناپذیرند، توصیه نمی شود!] در کارهای اجرایی نیز، حرکتِ سریع به سمتِ شفاف سازیِ بیشتر، ممکن است نسبت به عملکردها، بی اعتمادی ایجاد کند.

اما باتوجه به زنجیره رایانه و تعیین جهت عقربه افکار عمومی، و شکنندگی امر اعتماد! صرفا نظاره گری و شانه بالا اندازی راه حل مناسبی نیست! باید برای افرادی که به تعبیر« دونالد . اف کتل؛ در کتاب حکومت و اعتماد عمومی، صفحه 66»« حقه و کَلَک سوار کرده و گوش بُری می کنند!» و با دوگانه ناپاک فریبکاری/ سوءاستفاده! هزینه های فرهنگی می سازند، چاره ای اندیشید. هر گونه تعلل، می تواند ثروت معنوی را نیز بسان پول کاغذی!

به سمت و سوی منسوخ شدن بکشاند. زیرا نمایشخانه تاریخ، صرفاً برای اجرای یک نمایش ساخته نشده وصد البته همه نمایش ها نیز هنوز نوشته نشده اند. پیش از این، ثروت حالتی جامد و مادی داشت و شالوده ساز قدرت بود و بر زمین کشاورزی تکیه می کرد. در عصر شکاربانی نیز، تیر و کمان و سر نیزه، ادامه ی دست و نیروی بازوی شکارچی بودند برای رسیدن به شکار! با اختراع ابزار شخم زنی، نگاه کشاورز به زمین متحول شد. …

نتیجه رقابت مغزها؛ نگاه « انسان نو» به جهان را از بیخ و بن باز تعریف نمود! امروزه هرکلیک، فراتر از یک ابزار صرف است و بازوی کاربران را تا مخازن آگاهی غربال نشده، دراز کرده! … این مخازن، با اقتصاد سیاسی و بازار نیز شارژ می شوند. با تفکیک تولید کننده و مصرف کننده، سازوکاری لازم بود تا بین آن دو رابطه بر قرار کند. این مکانیسم در هر شکل، بازار نام دارد. اگر رؤیای سوداگری و سود آوری تجاری و … و برخی قوانین نا اندیشیده! پای ملزومات اقشار خاص را به پیچ وخم بازار آشفته آزاد بازکند، برای ناظران میانسالِ تکیه زده بر صندلی چرخدار! هزینه های مضاعفی خواهد تراشید که به گفت نیاید!

به راستی که آگاهی از برخی رنج های قابل اجتناب درآن قشر عزیز، بار انسان بودن را بر دوش هر پژوهشگر آزاد اندیش سنگین تر می کند. این جستار را با امید به موفق شدن در انتقالِ معنایی که در ذهن پروراندم به مخاطبان بسیار فرهیخته و عزیز و ارجمند، به فرجام می رسانم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا